کلمه جو
صفحه اصلی

tamed


معنی : سست مهار

انگلیسی به فارسی

تام شده، سست مهار


مترادف و متضاد

سست مهار (صفت)
tame, tractable, tamed, tamed down

پیشنهاد کاربران

رام کردن

اهلی
I cannot play with you, " the fox said. "I am not tamed
روباه گفت :نمی تونم باهات بازی کنم . من را اهلی نکرده اند

رام شدن اروم شدم

دست آموز، مطیع

سرکوب کردن


کلمات دیگر: