کلمه جو
صفحه اصلی

satyr


معنی : ادم شهوانی، موجود نیمه انسان ونیمه بز
معانی دیگر : (اسطوره ی یونان - موجودی که سروسینه ی انسان و دست و پا و شاخ و گوش بز را داشت) ساتیر، آدم هرزه، شهوت پرست، هیز، (مرد) مبتلا به شبق مفرط، افسانه یونانی موجود نیمه انسان ونیمه بز، وابسته به ساتیر

انگلیسی به فارسی

(افسانه یونانی) موجود نیمه انسان ونیمه بز، آدم شهوانی، وابسته به ساتیر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: satyric (adj.)
(1) تعریف: (sometimes cap.) in Greek mythology, any of a group of minor gods who represent the spirits of the forests and the mountains, depicted as men with pointed ears and short horns; faun.

(2) تعریف: a man with very strong or uncontrollable sexual desires, or one afflicted with satyriasis.

(3) تعریف: any of numerous butterflies with brown or gray wings, often marked with eyelike spots.

• faun, one of many minor woodland gods depicted as half man and half horse or goat, attendant of the god dionysus (greek mythology); lecherous man, man with uncontrollable sexual desires
if you refer to a man as a satyr, you mean that he has excessively strong sexual desires; a literary word.

مترادف و متضاد

ادم شهوانی (اسم)
goat, satyr

موجود نیمه انسان ونیمه بز (اسم)
satyr

جملات نمونه

1. His writings teem with satyr and a neatness of style.
[ترجمه ترگمان]نوشته های او با ساتیر و لطافت سبک حکاکی شده بود
[ترجمه گوگل]اشعار او با ساتیر و تمیز بودن سبک است

2. This seductive satyr is what you get when you cross a car and a computer.
[ترجمه ترگمان]این satyr اغوا کننده چیزی است که وقتی از یک ماشین و یک کامپیوتر عبور می کنید برسید
[ترجمه گوگل]این ساتیر غول پیکر همان چیزی است که شما در هنگام عبور از یک ماشین و یک کامپیوتر می گیرید

3. Under the tutorship of Silennus, the Satyr, he was introduced to all the secrets of nature and the culture of the wine.
[ترجمه ترگمان]در سایه tutorship، مرد بزی، او به همه اسرار طبیعت و فرهنگ شراب آشنا شد
[ترجمه گوگل]تحت آموزش سیلندوس، ساتیر، او به تمام اسرار طبیعت و فرهنگ شراب معرفی شد

4. A satyr is half man and half goat in Greek and Roman mythology.
[ترجمه ترگمان]A نیمه انسانی و نیمه بز در اساطیر یونان و روم است
[ترجمه گوگل]ساتیر نیم انسان و نیم بز در اساطیر یونانی و رومی است

5. There and then the satyr told the traveler to leave at once.
[ترجمه ترگمان]آنجا و آن وقت مرد افسانه ای به مسافر گفت که بلافاصله برود
[ترجمه گوگل]سپس ساتیر به مسافر گفت که یک بار به آنجا برود

6. Man and a Satyr having struck up an acquaintance, sat down together to eat.
[ترجمه ترگمان]مرد و مرد بزی با هم آشنا شدند و کنار هم نشستند تا غذا بخورند
[ترجمه گوگل]مرد و ساتیر، یک آشنایی را زدند، برای خوردن نشسته بودند

7. One day an old satyr called Silenus came to King Midas' palace.
[ترجمه ترگمان]یک روز یک هیولای افسانه ای به نام Silenus به نام King Midas فرا خوانده شد
[ترجمه گوگل]یک روز یک ساتریس قدیمی به نام سیلنس به کاخ پادشاه میادس آمد

8. Mystified, a satyr wanted to know what he was doing.
[ترجمه ترگمان]هری که گیج شده بود می خواست بداند که دارد چه می کند
[ترجمه گوگل]غافلگیر شد، ساتیار می خواست بداند چه کاری انجام می داد

9. I advised Spry to mount a SATYR operation, and demonstrated the device to him.
[ترجمه ترگمان]من به spry توصیه کردم که یک عملیات satyr انجام دهد و دستگاه را به او نشان داد
[ترجمه گوگل]من توصیه می کنم Spry برای نصب یک عملیات SATYR، و دستگاه را به او نشان داد

10. I am not a satyr!
[ترجمه ترگمان]من a نیستم!
[ترجمه گوگل]من یک ساتیر نیستم!

11. In the midst of their circle squatted a bronze satyr, whose round belly contained lamp-oil.
[ترجمه ترگمان]در میان حلقه آن ها یک غاز برنزی چمباتمه زده بودند که شکم گرد او شامل روغن چراغ بود
[ترجمه گوگل]در میان دایره خود یک سدیم برنزی بریده بریده، که شانه دور آن حاوی روغن لامپ است

12. Triton roamed the shores raping anyone who took his fancy and earned himself the title Sea Satyr.
[ترجمه ترگمان]Triton را از ساحل دور کرده بود و به هر کسی که فکرش را کرده بود تجاوز می کرد و خود را در دریای مدیترانه کسب کرده بود
[ترجمه گوگل]تریتون از سواحل تجاوز به هر کسی که فانتزی خود را گرفته و به عنوان 'دریای ساتیر' به دست آورده بود، سرگردان بود

13. The silly girl had managed to get the baggy satyr on her track.
[ترجمه ترگمان]آن دختر احمق موفق شده بود گل baggy را که در مسیرش قرار داشت گیر بیاورد
[ترجمه گوگل]دختر احمق توانست سیتی بوگاتی را بر روی مسیر خود بگیرد

14. I knew that she hadn't intended to kill the baggy satyr.
[ترجمه ترگمان]می دانستم که قصد کشتن آن satyr گشاد و گشاد را نداشت
[ترجمه گوگل]من می دانستم که او قصد نداشت که ساتیف کیسه ای را بکشد


کلمات دیگر: