کلمه جو
صفحه اصلی

savoury


معنی : مطبوع طبع، خوشگوار، مورد پسند
معانی دیگر : savory خوش طعم

انگلیسی به فارسی

( savory ) خوش طعم، مطبوع طبع، مورد پسند


خوشمزه، مرزه، مورد پسند، خوش طعم، خوشگوار، خوش مزه، لذیذ، مطبوع طبع


انگلیسی به انگلیسی

• tasty, having a pleasant flavor; fragrant, having a pleasant odor; appetizing; agreeable, pleasant; spicy, piquant
spicy dish served as hors d'oeuvre or at the end of dinner; one of two aromatic herbs of the mint family; extremely small aromatic shrub of mediterranean areas
savoury food has a salty or spicy flavour rather than a sweet one.
something that is not very savoury is not very pleasant or morally acceptable.

مترادف و متضاد

مطبوع طبع (صفت)
appetizing, savory, savoury

خوشگوار (صفت)
savory, savoury, tasty, palatable, digestible

مورد پسند (صفت)
pleasant, savory, savoury

جملات نمونه

1. Do you prefer sweet or savoury food?
[ترجمه پردیس] غذای شیرین رو ترجیح می دهید یا غذای شور؟
[ترجمه ترگمان]غذاهای شیرین و شیرین را ترجیح می دهید؟
[ترجمه گوگل]آیا غذای شیرین یا طعم دهنده را ترجیح می دهید؟

2. Small savoury biscuits provide a simple appetizer.
[ترجمه ترگمان]بیسکوییت شور کوچک، یک پیش غذا ساده فراهم می کند
[ترجمه گوگل]بیسکویت های طعم دار ساده یک اشتها آور ساده هستند

3. Do you want a sweet pancake or a savoury one?
[ترجمه پردیس] پنکیک شیرین می خواهید یا شور؟
[ترجمه ترگمان]کلوچه شیرین می خوری یا گوشت کبابی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما یک شیرینی شیرین یا یک خوشمزه میخواهید؟

4. I gather his past life was not altogether savoury.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم که زندگی گذشته او به طور کلی savoury نبوده است
[ترجمه گوگل]من زندگی گذشته ام را جمعآوری نکردم

5. The savoury smell greeted them as they went through the door.
[ترجمه ترگمان]وقتی که از در وارد شدند، بوی خوش گله به آن ها خوش آمد گفت
[ترجمه گوگل]بوی طعم دهنده آنها را در حالی که از طریق درب رفتند، خوش آمد می گوید

6. Do you want your pancakes sweet or savoury?
[ترجمه ترگمان]پنکیک های شیرین و savoury رو می خوای؟
[ترجمه گوگل]آیا میخواهید شیرینی های شیرین یا شیرینی بخورید؟

7. He ate every savoury morsel of a delectable stew at the dinner.
[ترجمه ترگمان]شام خوشمزه ای را در شام خورد
[ترجمه گوگل]او هر یک از خمیر طعم دهنده ای از بخار لذیذ در شام خورد

8. That hotel doesn't have a very savoury reputation.
[ترجمه ترگمان]اون هتل شهرت خوبی نداره
[ترجمه گوگل]این هتل شهرت بسیار خوبی دارد

9. We often follow the savoury course with a sweet course.
[ترجمه ترگمان]البته ما اغلب اوقات خوشی را با یک دوره شیرین دنبال می کنیم
[ترجمه گوگل]ما اغلب دوره طعم دار را با یک دوره شیرین دنبال می کنیم

10. Italian cooking is best known for savoury dishes.
[ترجمه ترگمان]پخت وپز ایتالیایی به خاطر غذاهای لذیذ مشهور است
[ترجمه گوگل]پخت و پز ایتالیایی بهترین است برای غذاهای تلخ شناخته شده است

11. Above: Bangers and mash - savoury and satisfying.
[ترجمه ترگمان]بالا: bangers و mash و satisfying
[ترجمه گوگل]در بالای زلزله و مشت - خوشمزه و رضایت بخش است

12. In Louisiana, they are served at brunch with savoury dishes.
[ترجمه ترگمان]در لوئیزیانا، آن ها در صبحانه با غذاهای لذیذ سرو کار دارند
[ترجمه گوگل]در لوئیزیانا، آنها در خدمت خدمت با غذاهای طعم دهنده خدمت می کنند

13. In the late Middle Ages this was a savoury dish of ground chicken, pork, rice and onions.
[ترجمه ترگمان]در اواخر قرون وسطی، خوراک گوشت مرغ و گوشت خوک و پیاز بود
[ترجمه گوگل]در اواخر قرون وسطی این یک ظرف تلخ مرغ، گوشت خوک، برنج و پیاز بود

14. Savoury filo recipes next week; then we want the best recipe for game-bird stuffings.
[ترجمه ترگمان]دستور پخت غذای savoury filo را هفته آینده تنظیم می کند؛ سپس ما بهترین دستورالعمل برای stuffings پرندگان را می خواهیم
[ترجمه گوگل]دستور العمل های فیلو طعم دار در هفته آینده؛ سپس ما بهترین دستورالعمل برای پر کردن پرنده های بازی می خواهیم

پیشنهاد کاربران

نمکی یا فلفلی ( طعم غذا )

آخرین بخش غذای رسمی انگلیسی، که بیشتر شور است تا شیرین.

شور

savoury ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: لب شوره
تعریف: لب چره ای شور که بعد از یک وعدۀ غذای سنگین صرف می شود


کلمات دیگر: