کلمه جو
صفحه اصلی

tardiness


معنی : تاخیر ورود، دیرکردی، دیر امدنی
معانی دیگر : دیرکرد، دیر امدن

انگلیسی به فارسی

دیرکرد، تاخیر ورود، دیر آمدن


انگلیسی به انگلیسی

• lateness; sluggishness, slowness

مترادف و متضاد

تاخیر ورود (اسم)
tardiness

دیرکردی (اسم)
tardiness

دیر امدنی (اسم)
tardiness

جملات نمونه

1. his tardiness was deliberate
دیر آمدن او تعمدی بود.

2. his tardiness was excusable because his car had broken down
تاخیر او موجه بود چون ماشینش خراب شده بود.

3. he was docked $20 for repeated tardiness
به خاطر تاخیر مکرر بیست دلار جریمه شد.

4. His legendary tardiness left audiences waiting for hours.
[ترجمه ترگمان]tardiness افسانه ای او تماشاچیان را به مدت چند ساعت در انتظار گذاشت
[ترجمه گوگل]خستگی افسانه ای او، مخاطبان را به انتظار ساعت ها ترک کرد

5. Tardiness, once a chronic problem, has abated.
[ترجمه ترگمان]Tardiness، که زمانی یک مشکل مزمن بود، فروکش کرده است
[ترجمه گوگل]تداخل، یک بار یک مشکل مزمن، کاهش یافته است

6. My tardiness prompted an immediate threat of a fine, but it never materialised.
[ترجمه ترگمان]تاخیر من باعث تهدید فوری یک جریمه شد، اما هرگز عملی نشد
[ترجمه گوگل]خستگی من باعث تهدید فوری خوبی شد، اما هرگز آن را تحقق نیافت

7. Manuel, however, isn't perturbed at all by Wells' tardiness.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مانوئل به دلیل تاخیر ولز نگران نیست
[ترجمه گوگل]با این حال، مانوئل در اثر خستگی ناشی از ولز ناکارآمد است

8. All jobs have common earliness cost and common tardiness penalty, but the window location with linear cost is a decision variable.
[ترجمه ترگمان]همه مشاغل دارای هزینه earliness مشترک و مجازات تاخیر مشترک هستند، اما محل پنجره با هزینه خطی یک متغیر تصمیم گیری است
[ترجمه گوگل]همه مشاغل هزینه های پیشگویی معمولی و مجازات تداخل مشترک دارند، اما محل پنجره با هزینه خطی یک متغیر تصمیم است

9. I am certain to be chided for my tardiness.
[ترجمه ترگمان]یقین دارم که از دیر آمدن من سرزنش خواهند شد
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که برای تردد من ازدواج کرده ام

10. With his tardiness, carelessness and appalling good humor, we were sorely perplexed.
[ترجمه ترگمان]با این همه تاخیر، بی توجهی و شوخ طبعی خوبی که داشت، سخت مبهوت شده بودیم
[ترجمه گوگل]با خستگی مفرط، بی دقتی و خنده دار وحشتناکی، ما به شدت ناراحت شدیم

11. I apologized for my tardiness in getting here.
[ترجمه xxx] من بابت تاخیرم برای آمدن به اینجا عذرخواهی کردم
[ترجمه ترگمان]من از تاخیر تو برای رفتن به اینجا عذرخواهی کردم
[ترجمه گوگل]من از اینکه به اینجا آمدم، عذرخواهی کردم

12. Habitual tardiness is irritating to the teachers.
[ترجمه ترگمان]تاخیر Habitual برای آموزگاران آزاردهنده است
[ترجمه گوگل]تداخل عادت به آموزگاران تحریک کننده است

13. Keep monthly records regarding staff tardiness, absenteeism, vacation, sick leave, leave with out pay, compassionate leave, and maternity leave for MIS reports and year-end bonus evaluation.
[ترجمه ترگمان]سوابق ماهانه را با توجه به تاخیر کارکنان، غیبت، تعطیلات، مرخصی استعلاجی، مرخصی استعلاجی، مرخصی استعلاجی، و مرخصی زایمان برای گزارش ها و ارزیابی پاداش در پایان سال نگهداری کنید
[ترجمه گوگل]پرونده های ماهانه مربوط به خاموش بودن کارکنان، غیبت، تعطیلات، حقوق بیمار، پرداخت حقوق بدون ترک، رضایت بخش و رضایت زناشویی برای گزارشات MIS و ارزیابی پاداش سال ها را نگه دارید

14. He was given a black mark for tardiness.
[ترجمه ترگمان] اون به خاطر تاخیر یه علامت سیاه بهش داده بود
[ترجمه گوگل]او یک علامت سیاه برای خستگی زدگی داده شد

15. Someone said that tardiness is the subtlest form of selflove and conceit.
[ترجمه ترگمان]یکی می گفت که تاخیر، subtlest شیوه selflove و conceit است
[ترجمه گوگل]کسی گفته است که عقب ماندگی، ظریف ترین شکل خودخواهی و محبت است

پیشنهاد کاربران

دیرکرد


کلمات دیگر: