کلمه جو
صفحه اصلی

recitation


معنی : شرح، بیان، ذکر، از بر خوانی، از حفظ خوانی، بازگو نمودن درس حفظی، تعریف موضوع
معانی دیگر : رجوع شود به: recital، قطعه ی از بر خوانده شده، (کلاس درس) پاسخگویی (به پرسش هایی که قبلا داده شده است)

انگلیسی به فارسی

از بر خوانی، از حفظ خوانی، بازگو نمودن درس حفظی،شرح، ذکر، بیان، تعریف موضوع


بازگو کردن، ذکر، شرح، از بر خوانی، از حفظ خوانی، بیان، بازگو نمودن درس حفظی، تعریف موضوع


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: reciting in public.

- The poet's recitation of his most recent works was well-received by the audience.
[ترجمه ترگمان] قرائت این شاعر از آخرین آثار او به خوبی توسط حضار پذیرفته شد
[ترجمه گوگل] خوانش شاعر از آخرین آثار او توسط مخاطبان بسیار خوب بود

(2) تعریف: a session of a class or course for exercising students' memory of material that has been previously studied.

- The French teacher always makes time for recitation in the second half of the class.
[ترجمه ترگمان] معلم فرانسوی همیشه موقع خواندن در نیمه دوم کلاس وقت می گیرد
[ترجمه گوگل] معلم فرانسوی همیشه در نیمه دوم کلاس درس می خواند

(3) تعریف: oral reporting from memory of facts, quotes, summaries, or the like.
مشابه: account, narration, recital

- The meeting began with a recitation of the past quarter's sales figures.
[ترجمه ترگمان] این دیدار با خواندن ارقام فروش سه ماه گذشته آغاز شد
[ترجمه گوگل] این نشست با تلاشی از ارقام فروش سه ماهه گذشته آغاز شد
- Many passengers ignore the flight attendant's recitation of safety features on the aircraft.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مسافران پرواز مهماندار هواپیما را در هواپیما نادیده می گیرند
[ترجمه گوگل] بسیاری از مسافران نادیده گرفتن خواندن پرواز از ویژگی های ایمنی در هواپیما را نادیده می گیرند

• act of telling, act of recounting; act of delivering a formal speech
when someone gives a recitation, they say aloud a piece of poetry or other writing that they have learned.

مترادف و متضاد

شرح (اسم)
treatise, circumstance, account, story, description, explanation, exposition, statement, narrative, tale, innuendo, gloss, interpretation, presentment, relation, recitation, sketch, delineation, legend, footnote, geography

بیان (اسم)
pronunciation, explanation, exposition, statement, declaration, display, quotation, remark, presentation, interpretation, mouth, presentment, averment, expression, lip, recitation, diction, wording, locution, say-so

ذکر (اسم)
induction, mention, citation, recitation, penis, pintle

از بر خوانی (اسم)
recitation, recital, recitative

از حفظ خوانی (اسم)
recitation

بازگو نمودن درس حفظی (اسم)
recitation

تعریف موضوع (اسم)
recitation

reading to audience


Synonyms: address, appeal, declaiming, delivery, discourse, discoursing, discussion, exercise, holding forth, lecture, monologue, narrating, narration, oration, passage, performance, piece, playing, proclamation, recital, recounting, rehearsal, rendering, report, selection, soliloquizing, speaking, talk, telling


جملات نمونه

1. a monotone recitation of names.
[ترجمه ترگمان]یک نوع تکرار نام
[ترجمه گوگل]یادآوری یکنواختی از نام ها

2. The transmission began with a recitation from the Koran.
[ترجمه ترگمان]این انتقال با خواندن قرآن آغاز شد
[ترجمه گوگل]انتقال از یک قرعه کشی آغاز شد

3. She continued her recitation of the week's events.
[ترجمه ترگمان]او شروع به خواندن وقایع هفته کرد
[ترجمه گوگل]او ادامه داد: خواندنش از رویدادهای هفته

4. He went into a recitation of his life from the earliest years.
[ترجمه ترگمان]او از اولین سال های زندگیش به قرائت زندگی خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]او از سالهای اول به زندگی خویش ادامه داد

5. He gave a beautiful recitation of some poems by Blake.
[ترجمه ترگمان]او یک قرائت زیبا از برخی از اشعارش را به وسیله بلیک آغاز کرد
[ترجمه گوگل]او تقریبا از بعضی از اشعار بلیک تقدیر کرد

6. Do not respond by an endless recitation of your life from your earliest years.
[ترجمه ترگمان]با خواندن بی پایان زندگی تان از اولین سال های زندگی خود پاسخ ندهید
[ترجمه گوگل]از ابتدای سال های خود، با بی نهایت بی احترامی از زندگی خود پاسخ ندهید

7. The service ended with a recitation of the Lord's Prayer.
[ترجمه ترگمان]خدمات پس از پایان دعای خداوند به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این سرویس با قرائت دعای خداوند پایان یافت

8. The great poets then start the recitation of their work.
[ترجمه ترگمان]سپس شاعران بزرگ شروع کار خود را شروع می کنند
[ترجمه گوگل]سپس شاعران بزرگ شروع به خواندن کار خود می کنند

9. The features and functions of this recitation style of teaching have since been identified in greater detail.
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها و کارکرده ای این سبک آموزشی از آن زمان به طور مفصل شناسایی شده اند
[ترجمه گوگل]از ویژگی های و ویژگی های این سبک یادگیری تدریس، جزئیات بیشتری مشخص شده است

10. It ends with class recitation and boot inspection.
[ترجمه ترگمان]با کلاس درس و بازرسی سر کلاس به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]آن را با بازخوانی کلاس و بازرسی بوت پایان می دهد

11. Does a state law that requires the daily recitation of the Pledge of Allegiance violate the establishment clause?
[ترجمه ترگمان]آیا قانون ایالتی که به قرایت روزانه تعهد of نیاز دارد بند تاسیس را نقض می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا یک قانون ایالتی که نیازمند تکرار روزانه تعهد به اطاعت است، نقض بند استقرار است؟

12. Story then becomes revised into recitation or into a deliberately implausible sequence against which the narrative voice can play.
[ترجمه ترگمان]سپس داستان تبدیل به یک رشته غیر منطقی غیر منطقی می شود که با آن صدای روایی می تواند بازی کند
[ترجمه گوگل]سپس داستان به تجدید نظر می شود و یا به توالی عمدی غیر قابل اعتماد که در آن صدای روایت می تواند بازی کند

13. His recitation was almost expressionless.
[ترجمه ترگمان]در حال درس خواندن تقریبا بی حالت بود
[ترجمه گوگل]تقدیر او تقریبا بی ادب بود

14. His response to Daniel Ortega's long recitation of U. S. misdeeds in Latin America was to point out that he personally had nothing to do with them -- "I was three months old. "
[ترجمه ترگمان]پاسخ او به قرایت طولانی دانیل اورتگا از U اس misdeeds در آمریکای لاتین باید متذکر شود که شخصا هیچ ارتباطی با آن ها ندارد - - \" من سه ماه سن داشتم \"
[ترجمه گوگل]پاسخ او به اظهارات بلند مدت دانیل اورتگا در مورد آمریکا در آمریکای لاتین بدین معنی بود که او شخصا هیچ ارتباطی با آنها نداشت - 'من سه ماهه بودم '

15. Ali's recitation was so good that she gave three encores.
[ترجمه ترگمان]از خواندن او چنان خوب بود که سه مرتبه به بار آمد
[ترجمه گوگل]تقدیر علی بسیار خوب بود، او سه حرف زد

پیشنهاد کاربران

طوطی وار خواندن

بصورت دکلمه خواندن، دکلمه کردن

قرائت، خواندن

قرائت کردن ، خواندن، تلاوت کردن


کلمات دیگر: