1. White was both visionary and rationalist.
[ترجمه ترگمان]سفید هم بلندپرواز و هم rationalist بود
[ترجمه گوگل]سفید هر دو چشم انداز و عقلایی بود
2. For example, rationalist, functionalist, and structuralist approaches take such a position.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، rationalist، functionalist، و رویکردهای structuralist چنین موقعیتی را اتخاذ می کنند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، رویکردهای عقلی، عملکردی و ساختاریگرایانه چنین موقعیتی را به دست می آورند
3. Descartes also claimed that the new rationalist methodology would bring human mastery over nature and a new age of human well-being.
[ترجمه ترگمان]دکارت همچنین ادعا کرد که روش منطق گرای جدید تسلط انسان بر طبیعت و عصر جدید رفاه انسانی را به ارمغان خواهد آورد
[ترجمه گوگل]دکارت همچنین ادعا کرد که روش شناسی جدیدی است که انسان را بر طبیعت و عصر جدیدی از رفاه بشری به ارمغان می آورد
4. The rationalist past and the luminaries of Western humanism have been reclaimed, Marx among them.
[ترجمه ترگمان]گذشته rationalist و the انسان گرایی غربی مرمت شده اند، مارکس در بین آن ها
[ترجمه گوگل]گذشته مارکسیست و روشنفکران انسانگرائی غربی، مارکس از میان آنها تجدید شده است
5. The Rationalist views the mind as a finely tempered, neutral instrument and never doubts the authority and power of reason.
[ترجمه ترگمان]The ذهن را به عنوان یک ساز ظریف و خنثی تلقی می کنند و هرگز به قدرت و قدرت منطق شک نمی کنند
[ترجمه گوگل]عقل گرایانه ذهن را به عنوان یک ابزار بی رحمانه و خنثی مشاهده می کند و هرگز به قدرت و قدرت عقل شکایت نمی کند
6. The extreme rationalist sees the decisions and choices of scientists as being guided by the universal criterion.
[ترجمه ترگمان]منطق گرای افراطی تصمیمات و انتخاب دانشمندان را به عنوان یک معیار جهانی می بیند
[ترجمه گوگل]عقل گرایان افراطی تصمیمات و انتخاب دانشمندان را بر اساس معیار جهانی هدایت می کنند
7. Dad was a rationalist through and through.
[ترجمه ترگمان] بابا یه \"rationalist\" بود و از توش رد شد
[ترجمه گوگل]پدر از طریق و از طریق عقل گرا بود
8. The rationalist tendency to take image and concept to be proportionate may explain the reduction.
[ترجمه ترگمان]تمایل rationalist برای گرفتن تصویر و مفهوم متناسب با کاهش ممکن است کاهش را توضیح دهد
[ترجمه گوگل]تمایل عقلایی به گرفتن تصویر و مفهوم متناسب می تواند کاهش را توضیح دهد
9. His approach was positivist and rationalist and his general objective was to lay down a theory of social evolution.
[ترجمه ترگمان]رویکرد او positivist و rationalist بود و هدف کلی او بنیان نهادن یک نظریه تکامل اجتماعی بود
[ترجمه گوگل]رویکرد او پوزیتیویست و عقلگرایانه بود و هدف کلی او تدوین نظریه تکامل اجتماعی بود
10. The rationalist opposition replaced the murder of the imam with the triumph of reason as the barrier against despotism.
[ترجمه ترگمان]مخالفان rationalist، با پیروزی عقل به عنوان مانع بر ضد استبداد، جانشین قتل امام شدند
[ترجمه گوگل]اپوزیسیون عقلایی، قتل امام را با پیروزی دلیل به عنوان مانع از استبداد جایگزین کرد
11. When Seti Ashgad, leader of the anti-Theran Rationalist Party contacted Chief of State Leia Organa Solo for diplomatic relations, Callista attempted to warn Leia to stay away from the world.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که Seti Ashgad، رهبر حزب مخالف -، با رئیس دولت Leia organa Solo برای روابط دیپلماتیک تماس گرفت، Callista تلاش کرد تا به Leia هشدار دهد که از جهان دور بماند
[ترجمه گوگل]وقتی Seti Ashgad، رهبر حزب منطقهای ضد تران با رهبری لایو Organa Solo برای روابط دیپلماتیک، تماس گرفت، Callista سعی کرد به لادو هشدار دهد تا از جهان دور بماند
12. He was quite as much of a Rationalist as I am, but he died when I was three years old, and the Court of Chancery decided that I was to have the benefits of a Christian education.
[ترجمه ترگمان]او به اندازه من much بود، ولی وقتی سه ساله بودم، مرد، و دادگاه of به این نتیجه رسید که من باید از مزایای آموزش مسیحی بهره مند شوم
[ترجمه گوگل]او به همان اندازه که من هستم بسیار متعصب بود، اما وقتی سه ساله بودم، او فوت کرد، و دادگاه کلینیک تصمیم گرفت که من از مزایای آموزش مسیحی برخوردار شوم
13. Another intellectual - rationalist approach to primitive religion is exemplified by Emile Durkheim, who saw religion as the deification of society and its structures.
[ترجمه ترگمان]امیل دورکیم که دین را به عنوان deification جامعه و ساختارهای آن دید، یک رویکرد عقلانی - منطقی دیگر به مذهب ابتدایی است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از فکری - رویکرد عقلگرایانه به دین اولیه، امیل دورکیم معجزه می کند که دین را به عنوان فروتنی از جامعه و ساختارهایش دید
14. It is a classic sanctuary in which the rationalist fancy may take refuge.
[ترجمه ترگمان]این یک مکان مقدس است که در آن عقل سلیم زاده به آن پناه می برد
[ترجمه گوگل]این یک پناهگاه کلاسی است که در آن فانتزی عقلایی ممکن است پناه ببرد