کلمه جو
صفحه اصلی

rapacious


معنی : سبع، ژیان، درنده خو
معانی دیگر : چپاولگر، بچاپ وبرو، یغماگر-2 درنده، شکارگر، شرزه

انگلیسی به فارسی

درنده خو، ژیان


ریشخند، درنده خو، ژیان، سبع


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: rapaciously (adv.), rapaciousness (n.), rapacity (n.)
(1) تعریف: extremely greedy or ravenous; voracious.
مترادف: gluttonous, greedy, ravenous, voracious
متضاد: generous
مشابه: desperate, insatiable, lupine, omnivorous

- They blamed rapacious lawyers for the high cost of malpractice insurance.
[ترجمه ترگمان] آن ها وکلای غارتگر را به خاطر هزینه بالای بیمه معالجه اشتباه مقصر دانستند
[ترجمه گوگل] آنها وکلا شجاع را به خاطر هزینه های بالای بیمه نامه های غیرقانونی سوگند یاد کردند
- The rapacious lion devoured its prey.
[ترجمه ترگمان] شیر rapacious طعمه خود را می بلعید
[ترجمه گوگل] شیر ریش دار شیرینش را گرفت

(2) تعریف: capable of capturing and eating live prey; predacious.
مترادف: predacious, predatory
مشابه: carnivorous, omnivorous, raptorial, ravenous

- A hawk is a rapacious bird.
[ترجمه ترگمان] یه شاهین یه پرنده rapacious
[ترجمه گوگل] هویج یک پرنده خشمگین است

• greedy, covetous, selfish; predatory, hunting other creatures for food
a rapacious person is extremely greedy for money; a formal word.

مترادف و متضاد

سبع (صفت)
fierce, brute, wild, savage, ferocious, atrocious, lupine, murderous, rapacious, truculent

ژیان (صفت)
fearful, fierce, ferocious, terrible, gruesome, dreadful, ghastly, fearsome, atrocious, ravening, frightful, horrible, predacious, hair-raising, raptorial, rapacious, spine-chilling, truculent

درنده خو (صفت)
tigerish, rapacious, tigerlike

plundering


Synonyms: avaricious, ferocious, furious, greedy, marauding, murderous, predatory, preying, ravening, ravenous, savage, voracious


جملات نمونه

1. Their officers, though more sophisticated, were equally rapacious.
[ترجمه ترگمان]officers، با آنکه more و sophisticated بودند، به همان اندازه درنده خو بودند
[ترجمه گوگل]افسران آنها، هر چند پیچیده تر بودند، به همان اندازه خشمگین بودند

2. The principle of rapacious egoism, Shakespeare shows, does not let up once it has achieved its first-formulated goal.
[ترجمه ترگمان]اصل خودخواهی rapacious، که آثار شکسپیر را نشان می دهد، وقتی که هدف اول خود را به دست آورد، آن را رها نمی کند
[ترجمه گوگل]اصل عقل گریزازی، نشان می دهد که شکسپیر، هنگامی که اهداف اولیه خود را رسیدن به آن را به دست آورد، نمی رسد

3. It was a horrendous, rapacious strategy that they had used to gain control of their own home system.
[ترجمه ترگمان]این یک استراتژی وحشتناک و درنده بود که آن ها برای به دست آوردن کنترل سیستم خود به کار برده بودند
[ترجمه گوگل]این یک استراتژی وحشتناک و بی رحمانه بود که آنها برای کنترل سیستم خانه خود استفاده می کردند

4. In Shakespeare, hypocrisy is linked inseparably with that rapacious egoism that is willing to destroy all in order to advance itself.
[ترجمه ترگمان]در آثار شکسپیر، ریاکاری به طور جدانشدنی با آن خودخواهی rapacious که حاضر است همه را از بین ببرد، به هم پیوند خورده است
[ترجمه گوگل]در شکسپیر، ریاکاری به طور جدایی ناپذیر با آن خودخواهی خشونت آمیز مرتبط است که مایل است همه را به منظور پیشرفت خود از بین ببرد

5. They haven't done anything about the rapacious exploitation of the poor in the ghetto. sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ کاری در مورد استثمار rapacious فقرا در محله انجام نداده اند فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]آنها هیچ کاری راجع به استثمار وحشیانه فقرا در گتو انجام نداده اند فرهنگ لغت جمله

6. A decade of rapacious consolidation has made JPMorgan Chase the world's largest bank outside China.
[ترجمه ترگمان]یک دهه از تحکیم rapacious، بزرگ ترین بانک جهانی را در خارج از چین تاسیس کرده است
[ترجمه گوگل]یک دهه از تثبیت وحشیانه JPMorgan Chase بزرگترین بانک جهانی خارج از چین را ساخته است

7. Hawks and other rapacious birds prey on variety of small animals.
[ترجمه ترگمان]قوش ها و دیگر پرندگان شکارچی به انواع حیوانات کوچک شکار می کنند
[ترجمه گوگل]هاوکس و دیگر پرندگان ریشخوردگی بر روی انواع حیوانات کوچک شکار می کنند

8. But Mr Stone is more interested in skewering rapacious financiers than rash homeowners.
[ترجمه ترگمان]اما آقای استون به سرمایه داران rapacious حریص نسبت به مالکان عجولانه علاقه مند است
[ترجمه گوگل]اما آقای سنگ بیشتر علاقمند به سرمایه داران خجالتی است تا از صاحب خانه ها را بترساند

9. He had a rapacious appetite for bird's nest soup.
[ترجمه ترگمان]او اشتهای عجیبی برای سوپ پرندگان داشت
[ترجمه گوگل]او اشتهای خوشی برای سوپ پرنده داشت

10. Those were not the consideration that drove this rapacious beast from his den into the open!
[ترجمه ترگمان]این consideration نبود که این حیوان درنده را از کنام خود بیرون راند
[ترجمه گوگل]اینها نگرانی نیستند که این جانور پرخاشگر را از دین خود به سمت باز شدن راند!

11. Hawks and other rapacious birds may be killed at any time.
[ترجمه ترگمان]بازها و دیگر پرندگان شکاری دیگر ممکن است در هر زمانی کشته شوند
[ترجمه گوگل]هاوکس و دیگر پرندگان مزاحم ممکن است در هر زمان کشته شوند

12. In the 1980s, the CEO was a rapacious plunderer, vilified for laying off honest folk just to acquire a more lavish jet.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۸۰، مدیر عامل یک plunderer حریص بود، به خاطر اینکه مردم شریف را وادار به گرفتن جت lavish می کرد بی اعتبار شد
[ترجمه گوگل]در دهه 1980، مدیر عامل شرکت یک خرابکار رقتبار بود، که برای تخلیه مردم عادی فقط برای به دست آوردن یک جت بیشتر با شکوه بود

13. He looked somehow rapacious.
[ترجمه ترگمان]یه جورایی شبیه rapacious
[ترجمه گوگل]او به طرز شگفت انگیزی نگاه کرد

14. Gregory regarded these claims as being marks of particular wickedness, and he saw the Merovingians as being, for the most part, rapacious.
[ترجمه ترگمان]گریگوری این ادعاها را به عنوان نشانه ای از بدخواهی خاص تلقی می کرد، و او این ادعاها را، به عنوان کسی که بیشتر از همه، حریص بود، دید
[ترجمه گوگل]گرگوری این ادعاها را بعنوان نشانه هایی از شرارت خاص مورد توجه قرار داد و او را Merovingians به عنوان که بیشتر در معرض رقت است

15. These factors must bulk larger in the explanation of depopulation than the sixteenth-century writers' scapegoat, the rapacious landlords.
[ترجمه ترگمان]این عوامل باید در تبیین depopulation نسبت به نویسندگان قرن شانزدهم و قربانی ظالم، بزرگ تر باشند
[ترجمه گوگل]این عوامل در توضیح کمبود جمعیت بزرگتر از سرنوشت نویسندگان قرن شانزدهم، مالکان مزاحم است

پیشنهاد کاربران

حریص، زیاده خواه

طمع کار, آزمند

طماع، پرولع، سیری ناپذیر، ارضانشدنی، اقناع نشدنی، اشباع ناشدنی

درنده خو: اونی که همه چیزو واسه خودش میخواد به هر طریق و ناطریقی که شده.


کلمات دیگر: