1. Secondly, as mentioned before, Hindu society is patrilineal and it follows a rigid system of caste distinction.
[ترجمه ترگمان]دوم، همانطور که قبلا ذکر شد، جامعه هندو patrilineal است و یک سیستم سفت و سخت از تمایز طبقاتی را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]ثانیا، همانطور که قبلا ذکر شد، جامعه هندو به صورت پاتریلیال است و از یک سیستم سفت و سخت از تمایز کاست پیروی می کند
2. Man appears to be descended from patrilineal ancestors.
[ترجمه ترگمان]به نظر میرسه که انسان از اجدادش متولد شده
[ترجمه گوگل]انسان به نظر می رسد از اجداد نابینا آمده است
3. In patrilineal descent groups, he argued, the individual family and private property were prominent and the communal principle already moribund.
[ترجمه ترگمان]او مدعی بود که در گروه های نسل patrilineal، خانواده فردی و اموال خصوصی برجسته و اصل مشترک از پیش رو به زوال است
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که در گروه های تبار حاکم، خانواده فردی و مالکیت خصوصی برجسته و اصل جمعی در حال مرگ است
4. Some primates live in patrilineal rather than matrilineal descent groups.
[ترجمه ترگمان]برخی از پستانداران به جای matrilineal descent در patrilineal زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از پریماه ها در گروه های تبدیلی به جز گروه های ماتریالیال زندگی می کنند
5. Co-existence of matrilineal and patrilineal family in the community of Mosuo people adjacent to Lugu Lake. It's social formation is in such a historical period changing from matriarchy to patriarchy.
[ترجمه ترگمان]اعضای خانواده - و patrilineal در جامعه of نفر در مجاورت دریاچه Lugu قرار دارند تشکیل اجتماعی در چنین دوره تاریخی در حال تغییر از matriarchy به پدرسالاری است
[ترجمه گوگل]همبستگی خانوادگی ماتریلیال و پاتریلیال در جامعه مسلمانان در مجاورت Lake Lugu این شکل گیری اجتماعی در چنین دوره ای تاریخی از ماتریالتی تا پدرسالاری تغییر می کند
6. Besides the patrilineal relationship, in-laws, quasi-blood relatives, geographical and occupational relations play a more active role than before.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر رابطه patrilineal، در قوانین، خویشاوندان شبه خونی، روابط جغرافیایی و شغلی نقش فعال تری نسبت به قبل ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]علاوه بر روابط پاتریلیال، قوانین، خویشاوندان شبه خون، روابط جغرافیایی و شغلی نقش فعالتری را نسبت به قبل ایفا می کند
7. The Sati system originated in the patrilineal society, along with the development of ancient Chinese society, in the different stages had different manifestations.
[ترجمه ترگمان]سیستم sati در جامعه patrilineal به همراه توسعه جامعه باستانی چین در مراحل مختلف ظهور متفاوتی داشته است
[ترجمه گوگل]سیستم ساتی از جامعه شهری به وجود آمد، همراه با توسعه جامعه چینی باستان، در مراحل مختلف، تظاهرات متفاوت داشت
8. "In a society that stresses patrilineal descent, to bear children, especially sons, is critical, and girls learn from an early age that this is their responsibility" (Seymour, 199 p. 9.
[ترجمه ترگمان]\"در جامعه ای که بر نژاد patrilineal تاکید دارد، تحمل کودکان، به خصوص پسران، حیاتی است و دختران از سنین کودکی یاد می گیرند که این مسئولیت آن ها است\" (سیمور، ۱۹۹ ۹
[ترجمه گوگل]'در یک جامعه که بر تبارشناسی حاکمیتی تأکید می کند، فرزندان، به خصوص پسران، خرسند هستند، و دختران از سنین اولیه یاد می گیرند که این مسئولیت آنها است' (سمیر، ص 199
9. Strict patrilineal heredity is also obeyed by parts of our genome, the Y chromosome non-recombinating portion. Therefore, men sharing a surname are expected to have similar Y chromosomes.
[ترجمه ترگمان]همچنین، وراثت patrilineal شدید نیز توسط قسمت هایی از ژنوم ما، یعنی بخش Y کروموزوم Y، پیروی می شود بنابراین انتظار می رود که افراد به اشتراک گذاری یک اسم کروموزوم Y مشابه داشته باشند
[ترجمه گوگل]وراثت دقیق وطنی نیز به وسیله بخش هایی از ژنوم ما، قسمت غیر recombinating Y کروموزوم مطابقت دارد بنابراین، انتظار می رود مردان با نام خانوادگی یک کروموزوم Y مشابه داشته باشند
10. Although the society of the Lahaul Valley is patrilineal, the practice of polyandry gave women considerable sway over many matters.
[ترجمه ترگمان]با اینکه جامعه دره Lahaul patrilineal است، اما عمل of زنان را در بسیاری از مسائل تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه گوگل]اگرچه جامعه دره لاهول دارای حاکمیت است، اما تمرین چندین وهله به بسیاری از زنان اهمیت زیادی می دهد
11. After entering patrilineal society, the admired position of women began to fall.
[ترجمه ترگمان]پس از ورود به جامعه patrilineal، جایگاه تحسین زنان آغاز شد
[ترجمه گوگل]پس از وارد شدن به جامعه حاکم، موقعیت تحسین شده زنان شروع به فروپاشی می کند
12. Its core is to put patrilineal consanguine group benefit first.
[ترجمه ترگمان]هسته اصلی آن قرار دادن گروه consanguine consanguine است
[ترجمه گوگل]هسته اصلی این است که برای اولین بار از مزایای گروه کبد استفاده شود
13. It covers data on both matrilineal and patrilineal Mosuo society, and ethnographic information on patrilineal Mosuo families.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق اطلاعاتی را در مورد هر دو خانواده matrilineal و patrilineal Mosuo و اطلاعات قوم شناختی در مورد خانواده Mosuo Mosuo پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]این داده ها را در هر دو جامعه ماتریلیال و Patrilineal Mosuo پوشش می دهد و اطلاعات قوم نگاری در خانواده های مصنوعی Patrilineal
14. The common patrilineal ancestor of all humans alive today has been dubbed Y - chromosomal Adam.
[ترجمه ترگمان]نیای مشترک همه انسان ها امروزه آدم chromosomal نامیده می شود
[ترجمه گوگل]پیش از همه ی انسانهای زنده، امروزه یک کودک یک کروموزوم آدام نامیده شده است