1. He is a realist.
[ترجمه م.ا] من واقعا گرا هستم ، واقعیت بین هستم
[ترجمه Sava] او یک واقع گرا ( واقع بین ) است.
[ترجمه ترگمان]او یک realist است
[ترجمه گوگل]او رئالیست است
2. I'm a realist I know you can't change people's attitudes overnight.
[ترجمه ترگمان]من یک واقع بین هستم، می دانم که تو نمی توانی حال مردم را یک شبه عوض کنی
[ترجمه گوگل]من واقعگرا هستم، می دانم که نمی توانید نگرش های مردم را یک شبه تغییر دهید
3. I'm a realist—I know you can't change people overnight.
[ترجمه ترگمان]من یک واقع بین هستم - می دونم که تو نمی تونی یک شبه مردم رو تغییر بدی
[ترجمه گوگل]من واقع گرایانه هستم - می دانم که نمی توانید مردم را یک شبه تغییر دهید
4. I'm a realist - I knew there was no way I could win, so I swam for a good finish, for points.
[ترجمه ترگمان]من یک واقع بین هستم - می دانستم که راهی وجود ندارد که بتوانم پیروز شوم، برای همین شنا کردم، برای امتیاز کردن
[ترجمه گوگل]من واقع گرایانه هستم - می دانستم که هیچ راهی برای برنده شدن وجود ندارد، بنابراین برای رسیدن به اهداف خوب، برای نقاط شنا کردم
5. The Realist perspective remains broadly the one described in this chapter.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز Realist به طور گسترده آنچه در این فصل شرح داده می شود، باقی می ماند
[ترجمه گوگل]چشم انداز واقع گرایانه به طور گسترده ای در این فصل توضیح داده می شود
6. Landscapes from the truly realist to the virtually abstract array themselves across the May gallery horizon.
[ترجمه ترگمان]مناظری که از واقع realist واقع شده اند، در افق گالری ماه مه خود را به صورت مجازی درآورده اند
[ترجمه گوگل]مناظر واقعی واقع گرایانه را به آرایه های تقریبا انتزاعی خود در سراسر افق ماه مه می رسانند
7. She is a realist through and through.
[ترجمه ترگمان]از آن گذشته، یک realist است
[ترجمه گوگل]او یک واقعیت است از طریق و از طریق
8. For all your social conscience you're a realist.
[ترجمه ترگمان]برای همه وجدان اجتماعی تو یک واقع بین هستی
[ترجمه گوگل]برای تمام وجدان اجتماعی خود شما واقع گرایانه هستید
9. By the late 1930s the legal realist movement seemed to have lost its way.
[ترجمه ترگمان]در اواخر دهه ۱۹۳۰ جنبش realist قانونی به نظر رسید که راه خود را گم کرده است
[ترجمه گوگل]در اواخر دهه 1930 جنبش حقوقی قانونی راه خود را از دست داد
10. Einstein, of course, was a realist through and through.
[ترجمه ترگمان]انیشتین، البته، از طریق و از طریق آن یک realist بود
[ترجمه گوگل]البته اینشتین از طریق و از طریق یک واقعگرایانه بود
11. He is himself a realist, not a racist, and not now given to making proclamations.
[ترجمه ترگمان]او خودش یک واقع بین است، نه نژاد پرست، نه یک نژاد پرست
[ترجمه گوگل]او خود واقعی است، نه یک نژادپرست، و نه در حال حاضر داده شده به ایجاد اعلامیه
12. He imported the commonsense realist philosophy, which included a demand that individuals be responsible for public affairs.
[ترجمه ترگمان]او فلسفه realist commonsense را وارد کرد که شامل درخواستی بود که افراد مسئول امور عمومی باشند
[ترجمه گوگل]او فلسفه واقعی واقع گرایانه را وارد کرد، که شامل تقاضا بود که افراد مسئول امور عمومی هستند
13. Beneath its realist exterior, it too can make its more subliminal appeal.
[ترجمه ترگمان]در زیر ظاهر realist، آن نیز می تواند جذابیت more خود را داشته باشد
[ترجمه گوگل]در زیر بیرونی واقع گرایانه آن، همچنین می تواند درخواست تجدید نظر خود را بیشتر کند