کلمه جو
صفحه اصلی

safari


معنی : سیاحت اکتشافی در افریقا
معانی دیگر : (از ریشه ی عربی: سفری)، مسافرت برای شکار (به ویژه در آفریقا)، نخجیرگشت، کاروان شکارچیان، سفری، سیاحت کردن

انگلیسی به فارسی

سفری، سیاحت اکتشافی در آفریقا، سیاحت کردن


سافاری، سیاحت اکتشافی در افریقا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an expedition for observing or hunting large animals, esp. in Africa.

(2) تعریف: any adventurous journey.

• expedition for hunting or exploration; people participating in a hunting or exploratory expedition; equipment needed for a hunting or exploratory expedition; long journey, adventure
a safari is an expedition for hunting or observing wild animals, especially in africa.

مترادف و متضاد

سیاحت اکتشافی در افریقا (اسم)
safari

hunting expedition


Synonyms: hunt, journey, quest, trek, trip


جملات نمونه

1. They went on safari in Kenya.
[ترجمه ترگمان]آن ها در کنیا به سفری اکتشافی رفتند
[ترجمه گوگل]آنها در کنیا به سفری رفتند

2. He had been on safari in East Africa with his son.
[ترجمه ترگمان]او با پسرش در افریقا سفر کرده بود
[ترجمه گوگل]او با فرزندش در آفریقای شرقی سافی بود

3. When we go on safari we like to cook on an open fire.
[ترجمه A.A] وقتی ما به سفری میرویم دوست داریم در یک فضای باز روی آتش پخت و پز کنیم
[ترجمه yy] وقتی ما به مسافرت برای شکار میرویم دوست داریم که رو ی اتش باز و بزرگ غذا درست کنیم
[ترجمه ترگمان]وقتی به گردش رفتیم دوست داریم روی یه آتش باز غذا درست کنیم
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما به سفری می رویم، دوست داریم در یک آتش باز آماده شویم

4. He'd like to go on safari to photograph snakes and tigers.
[ترجمه A.A] او دلش میخواد بره سفری برای عکسبرداری از مارها و ببرها
[ترجمه ترگمان]او دوست داشت به سفری برای عکس مارها و ببرها برود
[ترجمه گوگل]او می خواهم به سافاری بروم و عاشق مار ها و ببرها باشم

5. I own a 109 Safari and it is ex-military with the two and a quarter petrol engine.
[ترجمه ترگمان]من یک ۱۰۹ سفری دارم و این یک نظامی سابق با دو و یک چهارم موتور بنزینی است
[ترجمه گوگل]من 109 سافاری دارم و این موتور سابق با موتور بنزینی دو و چهارم است

6. Amin was wearing an electric-blue safari suit with matching sombrero.
[ترجمه ترگمان]امین یک لباس سفری آبی با کلاه تطبیق پوشیده بود
[ترجمه گوگل]امین یک کت و شلوار سفارشی سافاری الکتریکی آبی با تطبیق sombrero داشت

7. In his Roos-Atkins collapsible hat and safari jacket, he might have stepped from the pages of Field and Stream.
[ترجمه ترگمان]او در his - Atkins، کلاه safari and، ممکن است از صفحات میدان و جریان قدم بردارد
[ترجمه گوگل]در کلاه و کلاه سفارشی Roos-Atkins او ممکن است از صفحات Field and Stream پابرجا بگذارد

8. He wore a blue suit of safari cut, a non-military colour but a safari-suit none the less.
[ترجمه ترگمان]او کت و شلوار آبی به تن داشت، که رنگ غیر نظامی نداشت، اما یک سفر اکتشافی بود
[ترجمه گوگل]او کت و شلوار آبی رنگی از سفری را داشت، یک رنگ غیر نظامی اما یک سفره سفارشی داشت

9. Prices include return flights and full-board accommodation on safari, with half-board at the hotel.
[ترجمه ترگمان]قیمت شامل پروازه ای بازگشت و اقامت کامل در سفری اکتشافی با نیمی از خدمه در این هتل است
[ترجمه گوگل]قیمت ها عبارتند از: پروازهای بازگشت و اقامت کامل در صفری، با نیمی از هیئت مدیره در هتل

10. We revealed that monkeys from Longleat and Woburn safari parks have been sold for laboratory experiments.
[ترجمه ترگمان]ما نشان دادیم که میمون ها از پارک های سیاحتی \"Longleat\" و \"Woburn safari\" برای آزمایش ها آزمایشگاهی به فروش رفته اند
[ترجمه گوگل]ما نشان دادیم که میمون ها از پارک های Safari Longleat و Woburn برای آزمایش های آزمایشگاهی فروخته شده اند

11. She wore a safari suit and khaki hat perched on her slipping load of hair.
[ترجمه ترگمان]لباس سفری سفری به تن داشت و کلاه خاکی رنگ بر سرش نشسته بود
[ترجمه گوگل]او یک کت و شلوار سفارشی داشت و کلاه خاچی را بر روی بار لغزش موش گذاشت

12. Straus could have spent his life clipping coupons, safari hunting, or writing the hyperventilating prose that was his second love.
[ترجمه ترگمان]Straus می توانست کوپن برش را، شکار اکتشافی، یا نوشتن نثر hyperventilating که دومین عشق او بود را گذرانده باشد
[ترجمه گوگل]استراوس می تواند کوپن های خود را قطع کند، شکار سیاحت اکتشافی، و یا نوشتن پروسۀ hyperventilating که دوست دوم او بود

13. Longleat House and safari park is only 9 miles away.
[ترجمه ترگمان] پارک \"هاوس\" و \"پارک سفری\" فقط ۹ مایل از اینجا فاصله داره
[ترجمه گوگل]پارک Longleat و سافاری تنها 9 مایل دورتر است

14. We went up to the safari park, to Evesham for fruit picking, to Redditch for shopping.
[ترجمه ترگمان]ما به پارک سیاحتی رفتیم و برای برداشت میوه به Evesham رفتیم تا برای خرید به Redditch برویم
[ترجمه گوگل]ما به پارک صفری رفتیم تا ایوهاش برای انتخاب میوه به Redditch برای خرید برویم

15. We went out on our first vaccination safari together after a month or two.
[ترجمه ترگمان]بعد از یکی دو ماه، اولین سفر اکتشافی خود را با هم انجام دادیم
[ترجمه گوگل]پس از یک یا دو ماه، ما در اولین اولین سافاری واکسیناسیون قرار گرفتیم

پیشنهاد کاربران

جنگل حیوانات

سیاحت اکتشافی ( به خصوص در آفریقا )

صحرانوردی

نام یک حیوان


مسافرتی، توریستی


سیاحت کردن ( بیشتر در آفریقا )

از ریشه ی عربی ( سفری )

. E. g
go on/​be on safari


کلمات دیگر: