کلمه جو
صفحه اصلی

saltatory


معنی : رقصی، جست وخیزی، افتان و خیزان
معانی دیگر : وابسته به جهش یا رقص، جهشی، رامشی

انگلیسی به فارسی

( saltatorial ) رقصی، جست وخیزی، افتان وخیزان


مرطوب کننده، افتان و خیزان، رقصی، جست وخیزی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, pertaining to, characterized by, or adapted for leaping or jumping.

(2) تعریف: moving by sudden leaps or abrupt transitions.

• characterized by jumping or leaping; moving by sudden jumps or leaps

مترادف و متضاد

رقصی (صفت)
saltatorial, saltatory

جست وخیزی (صفت)
saltatorial, saltatory

افتان و خیزان (صفت)
saltatorial, saltatory

جملات نمونه

1. The method has solved the difficulty of the saltatory stress and the strain on the rotation symmetry face of cymbal transducer for bringing the design.
[ترجمه ترگمان]این روش به حل مشکل فشار saltatory و فشار بر روی حالت تقارن دوران of مبدل برای وارد کردن طراحی پرداخته است
[ترجمه گوگل]این روش دشواری تنش شورشی و فشار روی چهره متقارن چرخش مبدل تابلو را برای آوردن طراحی حل کرده است

2. Particle degeneracy and its poor ability to tracking saltatory states are two main problems when a particle filter is applied to a fault prediction.
[ترجمه ترگمان]degeneracy ذره و توانایی ضعیف آن برای ردیابی حالات saltatory دو مساله اصلی هستند که یک فیلتر ذرات برای پیش بینی خطا بکار می رود
[ترجمه گوگل]دژنراسیون ذرات و توانایی ضعیف آن برای ردیابی حالتهای نمکی، زمانی که یک فیلتر ذرات برای پیش بینی خطا استفاده می شود، دو مشکل اصلی است

3. The third variation type is called saltatory variation type, which is formed from the liquid segregation mainly with immiscibility.
[ترجمه ترگمان]نوع سوم نوع تغییر saltatory نامیده می شود که از تفکیک مایع عمدتا با immiscibility تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]نوع سوم تنوع نوع تناوبی نامنظم است که از جداسازی مایع به طور عمده با عدم تقسیم شدن صورت می گیرد

4. The extended particle filter can resolve the problem of particle degeneracy to a certain extent but can not track the saltatory state.
[ترجمه ترگمان]فیلتر ذره توسعه یافته می تواند مشکل تباهی ذره را تا حد معینی حل کند اما نمی تواند وضعیت saltatory را پی گیری کند
[ترجمه گوگل]فیلتر ذرات تمیز می تواند تا حدی مشکل دژنراسیون ذرات را حل کند، اما نمیتواند حالت نمکی را ردیابی کند

5. Conclusion The feature of mediastinal lymph node metastases in lung cancer may be saltatory and multiple.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری ویژگی of غدد لنفاوی در سرطان ریه ممکن است saltatory و چندگانه باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: متاستازهای غدد لنفاوی مدیاستن در سرطان ریه ممکن است سلولی و چندگانه باشند

6. While the diffusion effect is the process of pursuing scope economy when sports economy evolves to such an extent as to form periphery, saltatory and grading diffusion.
[ترجمه ترگمان]در حالی که تاثیر انتشار، فرآیند دنبال کردن اقتصاد دامنه زمانی است که اقتصاد ورزشی تا حدی گسترش می یابد تا محیط پیرامونی، saltatory و grading را شکل دهد
[ترجمه گوگل]در حالی که تأثیر انتشار، فرایند پیگیری اقتصاد محدوده است، زمانی که اقتصاد ورزش به اندازه ای توسعه پیدا می کند که نفوذ، نفوذ و تحریک درجه بندی را تشکیل دهد

7. According to the operation principle of taximeter, this paper advances the mathematical model changing the continuous segmenting to saltatory segmenting, and probes into the application of this model.
[ترجمه ترگمان]با توجه به اصل عملیات of، این مقاله با پیشرفت مدل ریاضی، بخش بندی پیوسته به بخش بندی، بخش بندی، و probes ها را به کاربرد این مدل تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]با توجه به اصل عملیات تاکسی متر، این مقاله پیشرفت مدل ریاضی را در حال تغییر segmenting مستمر به segmentation نمکی، و پروب به استفاده از این مدل

پیشنهاد کاربران

جهشی


کلمات دیگر: