1. There was no reciprocation of affection.
[ترجمه ترگمان]هیچ اثری از مهر و محبت وجود نداشت
[ترجمه گوگل]هیچ تلاشی از محبت وجود نداشت
2. Generally, then, one would expect to find reciprocation in populations of highly social animals living in small intensely interactive groups.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، پس از آن انتظار می رود که در جمعیت های به شدت اجتماعی که در گروه های بسیار تعاملی کوچک زندگی می کنند، عمل متقابل انجام دهد
[ترجمه گوگل]به طور کلی، پس از آن، انتظار می رود که تقسیم در جمعیت های حیوانات بسیار اجتماعی زندگی می کنند که در گروه های بسیار کوچک تعاملی زندگی می کنند
3. Reciprocation seems to depend on the expectation of assistance from the beneficiary at a later time.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد reciprocation به امید کمک از سوی ذی نفع در زمان بعدی بستگی دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که متقابل، انتظارات کمک از ذینفع را در زمان بعد بستگی دارد
4. The reciprocation lies in the ownership and professional systems.
[ترجمه ترگمان]عمل متقابل در مالکیت و سیستم های حرفه ای است
[ترجمه گوگل]تقلید در مالکیت و سیستم های حرفه ای است
5. Six principles are Reciprocation, Commitment and Consistency, Social Proof, Liking, Ahthority, and Scarcity.
[ترجمه ترگمان]شش اصل عبارتند از: تعهد و ثبات، اثبات اجتماعی، دوست داشتن، Ahthority، و کمیابی
[ترجمه گوگل]شش اصل عبارتند از: متقابل، تعهد و سازگاری، اثبات اجتماعی، عاطفی، احترام و کمبود
6. Reciprocation of self - inflation of governmental organization and officer's standard value orientation.
[ترجمه ترگمان]reciprocation از خود - تورم سازمان دولتی و جهت گیری ارزش استاندارد کارمند
[ترجمه گوگل]تداوم خودپنداره سازمان دولتی و جهت گیری ارزش افسران
7. All is communicated through the straightest reciprocation between direct mind to mind.
[ترجمه ترگمان]همه چیز از طریق عمل متقابل بین ذهن مستقیم به ذهن منتقل می شود
[ترجمه گوگل]همه از طریق مستقیم ترین متقابل بین ذهن مستقیم به ذهن ارتباط برقرار می شود
8. This article expatiates the lead-foot-line reciprocation method and its usages from the two sides of cathode lead-foot joint reciprocation and deflexion loop down-lead reciprocation.
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد روش متقابل پیشروی - پای - محور و کاربرد آن از دو طرف اتصال به سمت کاتد - پایین - پایین و حلقه deflexion - پیشروی - پیشروی - عمل می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله از روش متقابل سرب و پایه و شیوه های استفاده از آن از دو طرف متقاطع مفصل سر و پایه کاتد و تقاطع سرازیری حلقه انحراف استفاده می کند
9. That would raise unjustified hopes and there had been no reciprocation.
[ترجمه ترگمان]این کار باعث افزایش امیدها و خواسته های ناموجه می شد و هیچ اقدامی متقابل وجود نداشت
[ترجمه گوگل]این امیدها ناخوشایند را افزایش می دهد و هیچ تلاشی در پیش نداشته است
10. Preferences for partners are probably based on the frequency of reciprocation.
[ترجمه ترگمان]ترجیحات برای شرکا احتمالا براساس فرکانس عمل متقابل است
[ترجمه گوگل]ترجیحات شرکای احتمالا براساس فرکانس متقابل است
11. The criteria for reciprocal altruism seem fulfilled as the interactions seem based upon expectations of reciprocation.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که معیارهای نوع دوستی متقابل به نظر می رسد و تعاملات براساس انتظارات عمل متقابل عمل می کنند
[ترجمه گوگل]معیارهای نوع دوستی متقابل به نظر می رسد برآورده شده است، به نظر می رسد که تعاملات براساس انتظارات متقابل است
12. It was becoming painfully obvious that apart from a brief, overpowering lust there was no reciprocation of her fragile feelings.
[ترجمه ترگمان]به طرز دردناکی واضح می شد که جدا از یک شهوت شدید و غیرقابل مقاومت در آن وجود نداشت که احساسات لطیف او را از خود دور کند
[ترجمه گوگل]در حال تبدیل شدن به دردناک بود آشکار است که جدا از یک شهوت کوچک و سرکش، هیچ تلاشی از احساسات شکننده او نبود
13. Others must be taken, very precisely, very deliberately, as there is reciprocation on the other side.
[ترجمه ترگمان]افراد دیگر نیز باید بسیار دقیق و به طور دقیق انجام شوند، چرا که در طرف دیگر نیز اقدام متقابل انجام می شود
[ترجمه گوگل]دیگران باید بسیار دقیق، بسیار عمدا، به گونه ای عمل کنند که در طرف دیگر طرف مقابل قرار بگیرد
14. It all seems so resistless. Sometimes we even want to throw ourselves over the span into oncoming reciprocation because it is all so depressing and we know that we can't overthrow our own governments.
[ترجمه ترگمان]همه چیز بسیار سرکش به نظر می رسد بعضی اوقات ما حتی می خواهیم خود را به مسیری سوق دهیم که در حال برخورد است، زیرا همه این همه افسرده کننده است و ما می دانیم که ما نمی توانیم دولت های خود را سرنگون کنیم
[ترجمه گوگل]این همه به نظر می رسد مقاومت ناپذیر است گاهی اوقات ما حتی می خواهیم خودمان را در حین درگیر شدن در کنار هم قرار دهیم، زیرا همه اینها خیلی افسرده است و ما می دانیم که ما نمی توانیم دولت های خود را سرنگون کنیم