کلمه جو
صفحه اصلی

sanctimony


معنی : تقدس، مقدس نمایی
معانی دیگر : جانمازآبکشی، سالوس

انگلیسی به فارسی

مقدس نمایی، تقدس


حرمت، تقدس، مقدس نمایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a pretense of righteousness or piety; feigned devotion or holiness.
مترادف: pietism, religiosity, sanctimoniousness
مشابه: cant, hypocrisy, pharisaism, pretense

- The sanctimony with which she preached veganism irritated those of us who simply could not afford organic soy milk.
[ترجمه ترگمان] The که با آن موعظه می کرد، کسانی را که به سادگی نمی توانستند از عهده شیر سویا بربیایند، به خشم می آورد
[ترجمه گوگل] محکومیتی که وی وی را موعظه کرد، باعث ناراحتی کسانی از ما شد که به سادگی نمیتوانستند از شیر سویا استفاده کنند

• self-righteousness, hypocritical devoutness, insincere piety

مترادف و متضاد

تقدس (اسم)
holiness, sainthood, sanctity, sanctimony, venerability

مقدس نمایی (اسم)
sanctimony


کلمات دیگر: