کلمه جو
صفحه اصلی

recessive


معنی : ارتجاعی، مایل ببازگشت، بازگشتی، پس رفتی
معانی دیگر : (زادشناسی یا ژنتیک) نهفته (در برابر: چیره dominant)، مغلوب

انگلیسی به فارسی

مایل ببازگشت، ارتجاعی، بازگشتی، پس رفتی


رکود اقتصادی، مایل ببازگشت، ارتجاعی، بازگشتی، پس رفتی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: in genetics, of an allele or trait whose influence or characteristic does not appear when combined with a masking or dominant allele or trait. (Cf. dominant).
متضاد: dominant

- Hemophilia is a recessive trait.
[ترجمه ترگمان] Hemophilia یک ویژگی مغلوب است
[ترجمه گوگل] هموفیلی صفات غریزی است

(2) تعریف: tending to recede.
اسم ( noun )
مشتقات: recessively (adv.), recessiveness (n.)
• : تعریف: in genetics, a recessive allele or trait. (Cf. dominant).

• (about inherited traits) not expressed due to a dominant trait inherited from the other parent (genetics)

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] مغلوب - به خصوصیت یک ارگانیسم گویند که باید از هر دو والد برای دیده شدن در نوزاد، به ارث برسد. یک ویژگی مغلوب می تواند بدون آنکه در والد دیده شود، به فرزند یا نوزاد منتقل شود.
[ریاضیات] ناچیز، بازگشتنی، مایل به بازگشت، ارتجاعی، پس رفتی

مترادف و متضاد

ارتجاعی (صفت)
reactionary, resilient, recessive

مایل به بازگشت (صفت)
recessive

بازگشتی (صفت)
recessive, recursive

پس رفتی (صفت)
recessive

جملات نمونه

1. a recessive gene
زاد نهفته،ژن مغلوب

2. Sickle-cell anaemia is passed on through a recessive gene.
[ترجمه ترگمان]کم خونی در سلولی از طریق یک ژن مغلوب عبور می کند
[ترجمه گوگل]آنمی سلولی سکتک از طریق یک ژن کشنده منتقل می شود

3. Blue eyes are recessive and brown eyes are dominant.
[ترجمه ترگمان]چشم های آبی مغلوب و چشم های قهوه ای هستند
[ترجمه گوگل]چشمان آبی چشمان نازک و قهوه ای غالب هستند

4. The genes for hygienic behaviour therefore must be recessive.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ژن ها برای رفتار بهداشتی باید مغلوب شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین ژن هاى رفتار بهداشتى باید از دست رفته باشند

5. The build-up of recessive genes increases the incidence of genetically determined diseases, such as sickle-cell anaemia in humans.
[ترجمه ترگمان]رشد ژن های مغلوب باعث افزایش رخداد بیماری های ژنتیکی شده ژنتیکی مانند کم خونی در سلول داس در انسان ها می شود
[ترجمه گوگل]ایجاد ژنهای فرسوده باعث بروز بیماری های تعیین شده ژنتیکی، مانند کم خونی سلول های خونی در انسان می شود

6. Unlike pre-velar raising, post-velar raising is highly recessive.
[ترجمه ترگمان]بر خلاف بالا بردن پیش velar، بالا بردن post بسیار مغلوب است
[ترجمه گوگل]بر خلاف برداشتن قبل از صاف کردن، برداشتن بعد از صاف کردن بسیار غیرقابل برگشت است

7. Not that the other actors are recessive.
[ترجمه ترگمان]نه اینکه دیگر بازیگران مغلوب شوند
[ترجمه گوگل]نه این که بازیگران دیگر فاقد کارایی باشند

8. There is a recessive black gene in the breed as well.
[ترجمه ترگمان]یک ژن سیاه مغلوب در این نژاد وجود دارد
[ترجمه گوگل]در نژاد ژن سیاه سیاه نیز وجود دارد

9. Ego is recessive in wisdom. Toba Beta
[ترجمه ترگمان]ضمیر به عقل مغلوب است طوبی تک بتا
[ترجمه گوگل]انحطاط در خرد است تتا بتا

10. Objective To explore the operation methods for recessive cleft palate.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی روش های عملیاتی برای شکاف برشی مغلوب
[ترجمه گوگل]هدف برای کشف روش های عملیاتی برای شکاف قاعدگی

11. And the values of recessive allele and some parameters of genetic diversity were also quite different using the square root method and the Bayesian method.
[ترجمه ترگمان]همچنین مقادیر آلل مغلوب و برخی از پارامترهای تنوع ژنتیکی با استفاده از روش ریشه مربع و روش Bayesian کاملا متفاوت بودند
[ترجمه گوگل]با استفاده از روش ریشه مربع و روش بیزی، ارزش آلل کشنده و برخی پارامترهای تنوع ژنتیک نیز کاملا متفاوت بود

12. Thus, when using the recessive interview, the reporters should properly handle the "degree", so as to avoid the harmful effects of " excessiveness " and "overheat".
[ترجمه ترگمان]بنابراین، هنگام استفاده از مصاحبه مغلوب، خبرنگاران باید به درستی با \"درجه\" برخورد کنند تا از اثرات مضر \"excessiveness\" و \"داغ\" اجتناب کنند
[ترجمه گوگل]بنابراین، هنگام استفاده از مصاحبه فشرده، خبرنگاران باید 'درجه' را به درستی اداره کنند، تا از اثرات مضر 'بیش از حد' و 'گرمای بیش از حد' جلوگیری شود

13. Congenital afibrinogenemia is a rare autosomal recessive disorder, characterized by the complete absence or extremely reduced level of fibrinogen.
[ترجمه ترگمان]ناهنجاری های مادرزادی یک اختلال مغلوب اتوزومال مغلوب نادر است که با عدم حضور کامل یا سطح بسیار کم of مشخص می شود
[ترجمه گوگل]فیبریونوژنز مادرزادی یک اختلال اتوزومی مغلوب نادر است که با فقدان کامل یا بسیار کاهش یافته فیبرینوژن مشخص می شود

14. Each blood line has its own characters with recessive gene, i. e. high dead rate, illness, small size and meat quality degrading.
[ترجمه ترگمان]هر خط خونی شخصیت خودش را با ژن recessive دارد، من E میزان مرگ، بیماری، اندازه و گوشت با کیفیت پست
[ترجمه گوگل]هر خط خون شخصیت های خاص خود را دارد با ژن منفی، من e نرخ مرگ و میر بالا، بیماری، اندازه کوچک و کاهش کیفیت گوشت

a recessive gene

زاد نهفته، ژن مغلوب


پیشنهاد کاربران

راکد

متمایل به عقب نشینی

مغلوب ( recessive allele : آللی مغلوب ) یا ( recessive gene : ژن مغلوب )

Recessive : مغلوب
Dominant : غالب
با gene اکثرا میادش

Excessive : مفرط - زیادی - سنگین ( adj )
Executive : اجرایی

نهفته


کلمات دیگر: