کلمه جو
صفحه اصلی

reconstruction


معنی : نوسازی، تجدید بنا، نمونه مطابق اصل
معانی دیگر : بازسازی (رجوع شود به: construct بعلاوه ی re-)، مدل، عمران : دوباره سازى

انگلیسی به فارسی

بازسازی، نوسازی، تجدید بنا، نمونه مطابق اصل


تجدید بنا، نوسازی، نمونه مطابق اصل، مدل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: reconstructional (adj.)
(1) تعریف: the act or result of reconstructing.
مشابه: repair

- The reconstruction of the city after the disaster took several years.
[ترجمه ترگمان] بازسازی این شهر پس از وقوع این فاجعه چندین سال به طول انجامید
[ترجمه گوگل] بازسازی شهر پس از فاجعه چندین سال طول کشید

(2) تعریف: (cap.) in U.S. history, the period immediately following the Civil War.

• (u.s. history) post-civil war process of reaccepting of confederate states into the union; (1865-1877) period during which confederate states were reaccepted into the union
process of rebuilding, process of erecting again; recreation, process of remaking
reconstruction is the process of making a country normal again after a war, for example by replacing buildings that have been damaged or destroyed.
when the reconstruction of a building takes place, it is built again after it has been damaged or destroyed.
a reconstruction of an event such as a crime is an attempt to act it out again using all the information about it that is available, to help people to understand how it happened or remember details that they have forgotten.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] دوباره سازی - بازسازی
[کامپیوتر] دوباره سازی
[برق و الکترونیک] تجدید، بازسازی
[حقوق] بازسازی، تجدید سازمان (شرکت یا مؤسسه)، اصلاحات سازمانی
[آمار] بازسازی

مترادف و متضاد

نوسازی (اسم)
novation, modernization, renovation, instauration, reconstruction, rehabilitation

تجدید بنا (اسم)
instauration, reconstruction

نمونه مطابق اصل (اسم)
reconstruction

جملات نمونه

1. a program of reconstruction was put into play
یک برنامه ی تجدید ساختمان به مرحله ی اجرا در آمد.

2. long-term plans for the reconstruction of roads
نقشه های دراز مدت برای بازسازی راه ها

3. A group of enthusiasts have undertaken the reconstruction of a steam locomotive.
[ترجمه ترگمان]گروهی از مشتاقان بازسازی یک لوکوموتیو بخار را به عهده گرفته اند
[ترجمه گوگل]گروهی از علاقه مندان به بازسازی یک لوکوموتیو بخار انجام داده اند

4. Work began on the reconstruction of the road.
[ترجمه ترگمان]کار بر روی بازسازی جاده آغاز شد
[ترجمه گوگل]کار بر روی بازسازی جاده آغاز شد

5. The country faces a huge task of national reconstruction following the war.
[ترجمه ترگمان]این کشور پس از جنگ با وظیفه بزرگی از بازسازی ملی مواجه است
[ترجمه گوگل]این کشور پس از جنگ با یک کار بزرگ بازسازی ملی مواجه است

6. Police have planned a reconstruction of the crime tomorrow in the hope this will jog the memory of passers-by.
[ترجمه ترگمان]پلیس فردا برای بازسازی این جرم برنامه ریزی کرده است، اما امید می رود که این کار خاطره عابران را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]فردا پلیس مجددا بازسازی جرم را برنامه ریزی کرده و امیدوار است که خاطره ای از گذرگاه ها را از بین ببرد

7. He said the task of reconstruction would demand much patience, hard work and sacrifice.
[ترجمه ترگمان]او گفت که وظیفه بازسازی نیازمند صبر بسیار، کار سخت و فداکاری است
[ترجمه گوگل]وی گفت که وظیفه بازسازی نیازمند صبر، کار سخت و فداکاری است

8. The police have staged a reconstruction of the events leading up to the murder.
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال انجام بازسازی رویدادهایی است که منجر به این قتل شده است
[ترجمه گوگل]پلیس بازسازی وقایع که منجر به قتل شد، انجام شده است

9. Post-war economic reconstruction in the country must begin with the resumption of agricultural production.
[ترجمه ترگمان]بازسازی اقتصادی پس از جنگ در کشور باید با از سرگیری تولید کشاورزی آغاز شود
[ترجمه گوگل]بازسازی اقتصادی پس از جنگ در کشور باید با شروع تولید کشاورزی آغاز شود

10. Detectives want to stage a reconstruction of events.
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان می خواهند که یک بازسازی رخدادها را به نمایش بگذارند
[ترجمه گوگل]کارآگاهان می خواهند بازسازی رویدادها را انجام دهند

11. The doorway is a 19th century reconstruction of Norman work.
[ترجمه ترگمان]آستانه در قرن ۱۹ میلادی بازسازی شد
[ترجمه گوگل]دروازه بازسازی قرن نوزدهم کار نورمن است

12. Last night police staged a reconstruction of the incident.
[ترجمه ترگمان]دیشب پلیس یک بازسازی این حادثه را ترتیب داد
[ترجمه گوگل]پلیس شب گذشته بازسازی این حادثه را انجام داد

13. The reconstruction of the Town Hall is scheduled to start next month.
[ترجمه ترگمان]بازسازی شهرک شهرک در ماه آینده برنامه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]بازسازی سالن شهر در ماه آینده آغاز می شود

14. The national reconstruction agenda is taking priority.
[ترجمه ترگمان]دستور کار بازسازی ملی در اولویت قرار دارد
[ترجمه گوگل]دستور کار بازسازی ملی اولویت دارد

15. In fact they are vital to the accurate reconstruction of past human activities.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، آن ها برای بازسازی دقیق فعالیت های انسانی گذشته حیاتی هستند
[ترجمه گوگل]در حقیقت آنها برای بازسازی دقیق فعالیت های انسانی گذشته حیاتی هستند

پیشنهاد کاربران

بازسازی

نوسازی و کاری را دوباره انجام دادن

reconstruction ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: بازسازی 1
تعریف: در زبان شناسی تاریخی و تطبیقی، روشی مبتنی بر مقایسۀ داده های زبانی برای ساختن صورت های فرضی


کلمات دیگر: