1. a program of reconstruction was put into play
یک برنامه ی تجدید ساختمان به مرحله ی اجرا در آمد.
2. long-term plans for the reconstruction of roads
نقشه های دراز مدت برای بازسازی راه ها
3. A group of enthusiasts have undertaken the reconstruction of a steam locomotive.
[ترجمه ترگمان]گروهی از مشتاقان بازسازی یک لوکوموتیو بخار را به عهده گرفته اند
[ترجمه گوگل]گروهی از علاقه مندان به بازسازی یک لوکوموتیو بخار انجام داده اند
4. Work began on the reconstruction of the road.
[ترجمه ترگمان]کار بر روی بازسازی جاده آغاز شد
[ترجمه گوگل]کار بر روی بازسازی جاده آغاز شد
5. The country faces a huge task of national reconstruction following the war.
[ترجمه ترگمان]این کشور پس از جنگ با وظیفه بزرگی از بازسازی ملی مواجه است
[ترجمه گوگل]این کشور پس از جنگ با یک کار بزرگ بازسازی ملی مواجه است
6. Police have planned a reconstruction of the crime tomorrow in the hope this will jog the memory of passers-by.
[ترجمه ترگمان]پلیس فردا برای بازسازی این جرم برنامه ریزی کرده است، اما امید می رود که این کار خاطره عابران را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]فردا پلیس مجددا بازسازی جرم را برنامه ریزی کرده و امیدوار است که خاطره ای از گذرگاه ها را از بین ببرد
7. He said the task of reconstruction would demand much patience, hard work and sacrifice.
[ترجمه ترگمان]او گفت که وظیفه بازسازی نیازمند صبر بسیار، کار سخت و فداکاری است
[ترجمه گوگل]وی گفت که وظیفه بازسازی نیازمند صبر، کار سخت و فداکاری است
8. The police have staged a reconstruction of the events leading up to the murder.
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال انجام بازسازی رویدادهایی است که منجر به این قتل شده است
[ترجمه گوگل]پلیس بازسازی وقایع که منجر به قتل شد، انجام شده است
9. Post-war economic reconstruction in the country must begin with the resumption of agricultural production.
[ترجمه ترگمان]بازسازی اقتصادی پس از جنگ در کشور باید با از سرگیری تولید کشاورزی آغاز شود
[ترجمه گوگل]بازسازی اقتصادی پس از جنگ در کشور باید با شروع تولید کشاورزی آغاز شود
10. Detectives want to stage a reconstruction of events.
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان می خواهند که یک بازسازی رخدادها را به نمایش بگذارند
[ترجمه گوگل]کارآگاهان می خواهند بازسازی رویدادها را انجام دهند
11. The doorway is a 19th century reconstruction of Norman work.
[ترجمه ترگمان]آستانه در قرن ۱۹ میلادی بازسازی شد
[ترجمه گوگل]دروازه بازسازی قرن نوزدهم کار نورمن است
12. Last night police staged a reconstruction of the incident.
[ترجمه ترگمان]دیشب پلیس یک بازسازی این حادثه را ترتیب داد
[ترجمه گوگل]پلیس شب گذشته بازسازی این حادثه را انجام داد
13. The reconstruction of the Town Hall is scheduled to start next month.
[ترجمه ترگمان]بازسازی شهرک شهرک در ماه آینده برنامه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]بازسازی سالن شهر در ماه آینده آغاز می شود
14. The national reconstruction agenda is taking priority.
[ترجمه ترگمان]دستور کار بازسازی ملی در اولویت قرار دارد
[ترجمه گوگل]دستور کار بازسازی ملی اولویت دارد
15. In fact they are vital to the accurate reconstruction of past human activities.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، آن ها برای بازسازی دقیق فعالیت های انسانی گذشته حیاتی هستند
[ترجمه گوگل]در حقیقت آنها برای بازسازی دقیق فعالیت های انسانی گذشته حیاتی هستند