کلمه جو
صفحه اصلی

scented


معنی : معطر، خوشبو، عطر زده
معانی دیگر : عطر زده، معطر، خوشبو

انگلیسی به فارسی

عطر زده، معطر، خوشبو


عطر و بوی، معطر، خوشبو، عطر زده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: with scent added; perfumed.
متضاد: odorless, unscented

- scented oils
[ترجمه ترگمان] روغن خوشبو
[ترجمه گوگل] روغن های معطر

• perfumed, having an odor, having a distinct smell
something that is scented has a pleasant smell.

مترادف و متضاد

معطر (صفت)
spicy, aromatic, fragrant, scented, perfumed, redolent, odorant

خوشبو (صفت)
aromatic, fragrant, scented, rosy, balmy

عطر زده (صفت)
scented

fragrant


Synonyms: ambrosial, aromal, aromatic, balmy, delectable, odoriferous, odorous, perfumed, perfumy, redolent, smelling, spicy, sweet-smelling


جملات نمونه

1. scented paper
کاغذی که به آن عطر زده اند،کاغذ معطر

2. i scented something fishy going on
بو بردم که تقلبی در کار است.

3. I let my lungs fill with the scented air.
[ترجمه ترگمان]به ریه هایم اجازه دادم که هوا را با هوای عطرآگین پر کنند
[ترجمه گوگل]اجازه دهید رگهای من با هوای عطر پر شود

4. Lie back and luxuriate in the scented oil.
[ترجمه ترگمان] به پشت دراز بکش و به روغن معطر تکیه بده
[ترجمه گوگل]به عقب برگردید و در روغن عطر و طعم بکشید

5. Sublime music floats on a scented summer breeze to the spot where you lie.
[ترجمه ترگمان]شاه زاده در یک نسیم خنک تابستانی در محلی که شما دروغ می گویید، روی هوا شناور است
[ترجمه گوگل]موسیقی جادویی در یک نسیم تابستانه معطر به نقطه ای که در آن دروغ می گویند شناور می شود

6. The air was scented with spring flowers.
[ترجمه mohamadda333] هوا با بوی گل های بهاری خوش بو شده بود
[ترجمه ترگمان]هوا بوی گل بهاری می داد
[ترجمه گوگل]هوا با گل های بهار عطر می شود

7. The air was scented with the smell of pines.
[ترجمه ترگمان]بوی کاج می داد
[ترجمه گوگل]هوا با بوی عنکبوت ها بوجود آمد

8. These marks scented of being touched.
[ترجمه ترگمان] این نشونه ها از لمس شدن بو میدن
[ترجمه گوگل]این علائم از لمس احساس می شود

9. They garlanded the visitors with scented flowers.
[ترجمه ترگمان]با گل های معطر از the بیرون آمدند
[ترجمه گوگل]آنها بازدیدکنندگان را با گل های معطر خریده اند

10. We scented danger and decided to leave.
[ترجمه ترگمان]ما احساس خطر کردیم و تصمیم گرفتیم از اینجا بریم
[ترجمه گوگل]ما احساس خطر کردیم و تصمیم گرفتیم ترک کنیم

11. She rubbed a scented oil into her hair.
[ترجمه ترگمان]روغن معطری را به موهایش مالید
[ترجمه گوگل]او یک روغن معطر را به موهایش مالید

12. The press had immediately scented a story.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات بی درنگ داستانی را معطر ساخته بودند
[ترجمه گوگل]مطبوعات بلافاصله داستان را فریاد زدند

13. He massaged her back with scented oil.
[ترجمه ترگمان]با روغن خوشبو پشتش را ماساژ می داد
[ترجمه گوگل]او با روغن های معطر به او بازگشت

14. The white flowers are pleasantly scented.
[ترجمه ترگمان]گل های سفید بوی خوش عطر می دهند
[ترجمه گوگل]گل های سفید خوش طعم هستند

15. I scented that all was not well.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که همه چیز خوب نیست
[ترجمه گوگل]من عطر و بوی خوبی بود

پیشنهاد کاربران

E. g : vanilla scented
معطر به بوی وانیل


کلمات دیگر: