1. John has never been known for his sartorial elegance.
[ترجمه ترگمان]جان هرگز به خاطر لباس ساده his شناخته نشده است
[ترجمه گوگل]جان هرگز برای ظرافت خیره کننده خود شناخته نشده است
2. He is known for his sartorial elegance.
[ترجمه ترگمان] اون به عنوان لباس مخصوص خودش شناخته میشه
[ترجمه گوگل]او برای ظرافت و زیبایی او شناخته شده است
3. Members put their particular sartorial and dimensional problems to the speakers.
[ترجمه ترگمان]اعضای تیم ورزشی خاص خود را به سخنرانان نشان می دهند
[ترجمه گوگل]اعضا مشکلات خاص و جدی خود را به سخنرانان گذاشتند
4. McEnery is known for her sartorial elegance.
[ترجمه ترگمان] McEnery \"به خاطر سلیقه\" her \"شناخته میشه\"
[ترجمه گوگل]McEnery برای ظرافت خیره کننده او شناخته شده است
5. Now, though, the sartorial saver will have to wait until the early summer sales.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اکنون شما برای خرید اولیه تابستان باید صبر کنید
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، هرچند، صرفه جویی در بازار، باید تا فروش تابستان تابستان منتظر بماند
6. First, sartorial simplicity is always best - evening wear is not fancy dress.
[ترجمه ترگمان]اول، sartorial sartorial همیشه بهترین لباس شب است، لباس فانتزی نیست
[ترجمه گوگل]اول، سادگی سارترال همیشه بهترین است - لباس شب لباس پوشیدن نیست
7. But don't underestimate the impact of the sartorial noose that hangs around your neck.
[ترجمه ترگمان]اما تاثیر of را که دور گردن شما آویزان است دست کم نگیرید
[ترجمه گوگل]اما تأثیر نجالی که در اطراف گردن شما وجود دارد، دست کم نگیرید
8. Despite her bleak background and threadbare, Dickensian sartorial habits, she certainly transmits an aura of elegance and gentility.
[ترجمه ترگمان]در حالی که لباس ساده و نخ نما her را بر تن داشت، بی شک روح و اصالت و اصالت خانوادگی را به نمایش می گذاشت
[ترجمه گوگل]به رغم پیشینه ی ضعیف و ناخوشایند، عادت های دیکنزیک، او قطعا یک صدای ظرافت و تمسخر را انتقال می دهد
9. Of such sartorial details is the history of a designer composed.
[ترجمه ترگمان]از این گونه جزئیات sartorial، تاریخ یک طراح است
[ترجمه گوگل]از جمله جزئیات جزییات تاریخ طراح تشکیل شده است
10. I later leaned on his sartorial knowledge when I started in television.
[ترجمه ترگمان]بعدها وقتی در تلویزیون شروع به خواندن کردم اطلاعات مربوط به خیاطی او را به کار بردم
[ترجمه گوگل]بعدا بعدا در تلویزیون شروع کردم
11. A sartorial warning at this point - Center Parcs' tabloid soubriquet ought to be the Costa del Shellsuit.
[ترجمه ترگمان]A sartorial در این point Parcs soubriquet باید the دل Shellsuit باشد
[ترجمه گوگل]هشدار عصبی در این نقطه - شبیه سازی قرص Centre Parcs باید به عنوان کوستا دل شلسویت باشد
12. The man's a sartorial offence.
[ترجمه ترگمان]این مرد مربوط به خیاطی است
[ترجمه گوگل]مرد یک جرم ستیزه جویی است
13. Julius Caesar, sartorial reporter, once noted admiringly that the Gauls showed up for war naked but for their long hair and festive war paint.
[ترجمه ترگمان]ژولیوس سزار، که نخستین خبرنگاری بود، یک بار با ستایش به این نکته اشاره کرد که گل ها برای جنگ لخت بودند، اما موی بلند و رنگ جنگی خود را به نمایش می گذاشتند
[ترجمه گوگل]جولیوس سزار، خبرنگار ارشد، بارها با توجه به اینکه گول ها برای جنگ برهنه، اما برای موهای طولانی و جشن های جنگی خود، نشان دادند
14. Rodman has a reputation for wild sartorial choices pink hair, a wedding gown but he was dressed with relative restraint.
[ترجمه ترگمان]Rodman به خاطر انتخاب موهای صورتی، لباس عروسی، شهرت دارد، اما او با خویشتن داری نسبی لباس پوشیده بود
[ترجمه گوگل]رادمن شهرتی را برای انتخاب صورتی وحشی وحشی و لباس عروسی شهرت دارد اما با محدودیت نسبی پوشانده شده است
15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!