raze

معنی : بریدن، محو کردن، تراشیدن، ویران کردن، ستردن

معانی دیگر : (دراصل) زخم سطحی زدن، خراشاندن، (نادر) زدودن، (بامالش) پاک کردن، ساییدن

انگلیسی به فارسی

ویران کردن، محو کردن، تراشیدن

انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )

حالات: rases, razes, rasing, razing, rased, razed

• : تعریف: to knock down or tear down (a structure); level.
• مترادف: demolish, level, tear down, wreck
• متضاد: raise
• مشابه: annihilate, bulldoze, desolate, destroy, devastate, dismantle, fell, flatten, lay waste, topple, total

- The old stadium was razed in order to build the new sports complex.

[ترجمه ترگمان] ورزشگاه قدیمی برای ساخت مجتمع ورزشی جدید ویران شد
[ترجمه گوگل] استادیوم قدیمی به منظور ساخت مجتمع ورزشی جدید تخریب شد

• tear down, demolish; scrape off, shave away with a knife
if people raze a building, town, or forest, they completely destroy it.

مترادف و متضاد

بریدن (فعل)

chop, truncate, dock, cut off, cut, intercept, carve, rift, slice, flick, amputate, sliver, cut back, haggle, knife, shred, gash, engrave, whittle, incise, shear, mangle, raze, hack, exsect, hew, lancinate, resect, scarp, sever, skive, stump, sunder

محو کردن (فعل)

erase, eliminate, annihilate, expunge, obliterate, blur, wipe out, deface, blot out, disfeature, cause to disappear, raze, efface, rase

تراشیدن (فعل)

erase, carve, scrape, face, grain, trim, expunge, pare, grave, shave, whittle, excoriate, exfoliate, raze, rase, resect

ویران کردن (فعل)

desolate, destroy, harry, ravage, rubble, throw, demolish, havoc, raze, devastate, ruinate, kayo, knockout

ستردن (فعل)

erase, scrape, scrub, obliterate, shave, raze, efface, rase

flatten, knock down; wipe out

Synonyms: batter, blow down, bomb, break down, bulldoze, capsize, cast down, crash, decimate, delete, demolish, destroy, dynamite, efface, erase, expunge, extinguish, extirpate, fell, level, mow down, obliterate, overthrow, overturn, pull down, reduce, remove, rub out, ruin, scatter, scratch out, smash, spill, strike out, subvert, tear down, tear up, throw down, topple, total, unbuild, undo, unmake, upset, wipe out, wrack, wreck, zap

Antonyms: build, construct

جملات نمونه

1. Dozens of villages have been razed.

[ترجمه ترگمان]ده ها روستا ویران شده اند
[ترجمه گوگل]ده ها روستا تخریب شده اند

2. Many villages were razed to the ground.

[ترجمه 🌠MM93🌠] روستاهای زیادی با خاک یکسان شدند.

[ترجمه ترگمان]بسیاری از روستاها با خاک یک سان شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از روستاها به زمین فرو ریختند

3. Fire razed the building to the ground.

[ترجمه ترگمان]آتش ساختمان را با خاک یک سان کرد
[ترجمه گوگل]آتش خاموش ساختمان را به زمین

4. They have razed those buildings to make way for the new highway.

[ترجمه ترگمان]آن ها این ساختمان ها را ویران کرده اند تا راه را برای بزرگراه جدید باز کنند
[ترجمه گوگل]آنها ساختمان هایی را که برای راه بزرگراه جدید ساخته اند، تخریب کرده اند

5. The town was razed to the ground in the bombing raid - not a building was left standing.

[ترجمه ترگمان]این شهر با خاک یک سان شده و ساختمان ویران نشده است
[ترجمه گوگل]این شهر در حمله بمب گذاری به زمین خزه شد - نه یک ساختمان ایستاده باقی مانده است

6. His hometown was razed to the ground during the war.

[ترجمه ترگمان]شهر او در طول جنگ با خاک یک سان شد
[ترجمه گوگل]زادگاهش در طول جنگ خسته شده بود

7. Shelling from federal army tanks razed half the houses in the Croat-populated part of Glina.

[ترجمه ترگمان]گلوله باران تانک های ارتش فدرال نیمی از خانه ها را در بخش پرجمعیت Croat با خاک یک سان کرد
[ترجمه گوگل]شلینگ از تانک های ارتش فدرال، نیمی از خانه ها را در بخش کروات گلیا تخریب کرد

8. Towns such as Mittelwihr and Bennwihr were virtually razed to the ground.

[ترجمه ترگمان]شهرهایی مانند Mittelwihr و Bennwihr عملا با خاک یک سان شدند
[ترجمه گوگل]شهرهای مانند Mittelwihr و Bennwihr تقریبا به زمین خزه شده بودند

9. The village was razed to the ground .

[ترجمه ترگمان]روستا با خاک یک سان شد
[ترجمه گوگل]روستا به زمین فرو ریخت

10. The woodland was razed by fire.

[ترجمه ترگمان]جنگل با آتش ویران شد
[ترجمه گوگل]جنگل توسط آتش سوزانده شد

11. In 1162 Milan was razed to the ground by imperial troops.

[ترجمه ترگمان]در ۱۱۶۲ میلان توسط سربازان سلطنتی با خاک یک سان شد
[ترجمه گوگل]در سال 1162 میلان توسط نیروهای امپراتوری به زمین فرو ریخت

12. The town was razed to the ground after the French Revolution.

[ترجمه ترگمان]شهر پس از انقلاب فرانسه با خاک یک سان شد
[ترجمه گوگل]شهر پس از انقلاب فرانسه به زمین فرو ریخت

13. He razed her from his remembrance.

[ترجمه ترگمان]او را از یاد برد
[ترجمه گوگل]او را از یاد او پاک کرد

14. A massive Roman army besieged Jerusalem, utterly destroying the Temple and razing the city to the ground.

[ترجمه ترگمان]یک ارتش عظیم رومی اورشلیم را محاصره کرد و معبد را ویران کرد و شهر را ویران کرد
[ترجمه گوگل]یک ارتش رومی عظیم، اورشلیم را محاصره کرد، به طور کامل معبد را ویران کرد و شهر را به زمین کشید

15. It says that the company razed forests, polluted rivers, retarded crop growth and caused birth defects.

[ترجمه ترگمان]در این گزارش آمده است که این شرکت باعث تخریب جنگل ها، رودخانه های آلوده، رشد رشد محصول و ایجاد نقص های مادرزادی شده است
[ترجمه گوگل]این شرکت می گوید که این شرکت جنگل ها، رودخانه های آلوده، رشد محصول را کاهش داده و نقص های زاد و ولد را از بین برد

پیشنهاد کاربران

کاملا ویران کردن طوری که هیچی باقی نمونه

Be razed to the ground
با خاک یکسان شدن

Ex ) with your behavior razed him to the ground
با رفتارت اونو با خاک یکسان کردی

کلمات دیگر: