1. to raffle off a sewing machine
چرخ خیاطی را به قرعه کشی گذاشتن
2. The money was raised by the sale of raffle tickets.
[ترجمه ترگمان] پول فروش بلیط بخت آزمایی رو بزرگ کردن
[ترجمه گوگل]این پول توسط فروش بلیط های قرعه کشی افزایش یافت
3. He won a car in the raffle.
[ترجمه ترگمان] یه ماشین توی بخت آزمایی برنده شده
[ترجمه گوگل]او یک ماشین را در قرعه کشی به دست آورد
4. The draw for the raffle takes place on Saturday.
[ترجمه ترگمان]قرعه کشی برای بخت آزمایی در روز شنبه صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]قرعه کشی برای قرعه کشی در روز شنبه انجام می شود
5. The club secretary will now draw the raffle.
[ترجمه ترگمان]دبیر باشگاه، بخت آزمایی را خواهد کشید
[ترجمه گوگل]دبیر باشگاه اکنون قرعه کشی خواهد کرد
6. I won this doll in a raffle.
[ترجمه ترگمان] من این عروسک رو توی بخت آزمایی برنده شدم
[ترجمه گوگل]من این عروسک را در یک قرعه کشی برنده شدم
7. Buy lots of raffle tickets and multiply your chances of success.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی بلیط بخت آزمایی بخرید و شانس موفقیت خود را ضرب کنید
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از بلیط های مسابقه ای را خریداری کنید و شانس موفقیت خود را افزایش دهید
8. We are going to raffle off a car for the hospital appeal.
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم برای درخواست بیمارستان، اتومبیل خود را به دست آوریم
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم یک ماشین برای درخواست تجدید نظر در بیمارستان را منتشر کنیم
9. I bought a whole book of raffle tickets and I still didn't win anything.
[ترجمه ترگمان]من یک کتاب بلیط بخت آزمایی خریدم و هنوز هم چیزی نبردم
[ترجمه گوگل]من یک کتاب کامل از بلیط های مسابقه ای خریدم و هنوز هیچ چیز برنده نشدم
10. I won this bottle of wine in a raffle.
[ترجمه ترگمان] من این بطری رو توی بخت آزمایی برنده شدم
[ترجمه گوگل]من این بطری شراب را در یک قرعه کشی برنده شدم
11. I won a prize in the raffle.
[ترجمه ترگمان]من جایزه مسابقه بخت آزمایی رو بردم
[ترجمه گوگل]من در مسابقه قرعه کشی کردم
12. He's organizing a raffle for the school playground appeal fund.
[ترجمه ترگمان]او در حال سازماندهی یک بخت آزمایی برای صندوق درخواست زمین بازی مدرسه است
[ترجمه گوگل]او یک صندوق بازپرداخت مدرسه ای برای برگزاری یک قرعه کشی دارد
13. She wanted to raffle for a watch.
[ترجمه ترگمان]می خواست یک ساعت بخت آزمایی راه بیندازد
[ترجمه گوگل]او می خواست برای یک ساعت تماشا کند
14. The winner had to be drawn in a raffle, picked out by the local policeman.
[ترجمه ترگمان]برنده باید در قرعه کشی کشیده می شد و پلیس محلی آن را انتخاب می کرد
[ترجمه گوگل]برنده باید در یک قرعه کشی، توسط پلیس محلی برداشته شود