کلمه جو
صفحه اصلی

raffle


معنی : نوعی بازی قدیمی، لاتار، بخت ازمایی کردن
معانی دیگر : (معمولا با: off) به قرعه کشی گذاشتن، لاتاری کردن، (نادر- با: for) در قرعه کشی شرکت کردن، (در عرشه ی کشتی) توده ی طناب و پارچه ی بادبانی وغیره، خرت و پرت

انگلیسی به فارسی

نوعی بازی قدیمی، لاتار، بخت ازمایی کردن


قرعه کشی، نوعی بازی قدیمی، لاتار، بخت ازمایی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a type of lottery in which participants buy tickets, one of which is drawn to determine the prizewinner.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: raffles, raffling, raffled
• : تعریف: to offer or award as a prize in a raffle (often fol. by off).

• lottery, prize drawing; trash, rubbish, garbage
hold a lottery, hold a prize drawing
a raffle is a competition in which you buy numbered tickets. if your ticket is chosen, you win a prize.

مترادف و متضاد

نوعی بازی قدیمی (اسم)
raffle

لاتار (اسم)
raffle

بخت ازمایی کردن (فعل)
raffle

lottery for a prize


Synonyms: bet, betting, disposition, draw, drawing, flier, gambling, game of chance, gaming, long odds, lots, numbers, numbers game, pool, random shot, speculation, stake, sweep, sweepstake, tossup, wager, wagering


جملات نمونه

1. to raffle off a sewing machine
چرخ خیاطی را به قرعه کشی گذاشتن

2. The money was raised by the sale of raffle tickets.
[ترجمه ترگمان] پول فروش بلیط بخت آزمایی رو بزرگ کردن
[ترجمه گوگل]این پول توسط فروش بلیط های قرعه کشی افزایش یافت

3. He won a car in the raffle.
[ترجمه ترگمان] یه ماشین توی بخت آزمایی برنده شده
[ترجمه گوگل]او یک ماشین را در قرعه کشی به دست آورد

4. The draw for the raffle takes place on Saturday.
[ترجمه ترگمان]قرعه کشی برای بخت آزمایی در روز شنبه صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]قرعه کشی برای قرعه کشی در روز شنبه انجام می شود

5. The club secretary will now draw the raffle.
[ترجمه ترگمان]دبیر باشگاه، بخت آزمایی را خواهد کشید
[ترجمه گوگل]دبیر باشگاه اکنون قرعه کشی خواهد کرد

6. I won this doll in a raffle.
[ترجمه ترگمان] من این عروسک رو توی بخت آزمایی برنده شدم
[ترجمه گوگل]من این عروسک را در یک قرعه کشی برنده شدم

7. Buy lots of raffle tickets and multiply your chances of success.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی بلیط بخت آزمایی بخرید و شانس موفقیت خود را ضرب کنید
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از بلیط های مسابقه ای را خریداری کنید و شانس موفقیت خود را افزایش دهید

8. We are going to raffle off a car for the hospital appeal.
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم برای درخواست بیمارستان، اتومبیل خود را به دست آوریم
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم یک ماشین برای درخواست تجدید نظر در بیمارستان را منتشر کنیم

9. I bought a whole book of raffle tickets and I still didn't win anything.
[ترجمه ترگمان]من یک کتاب بلیط بخت آزمایی خریدم و هنوز هم چیزی نبردم
[ترجمه گوگل]من یک کتاب کامل از بلیط های مسابقه ای خریدم و هنوز هیچ چیز برنده نشدم

10. I won this bottle of wine in a raffle.
[ترجمه ترگمان] من این بطری رو توی بخت آزمایی برنده شدم
[ترجمه گوگل]من این بطری شراب را در یک قرعه کشی برنده شدم

11. I won a prize in the raffle.
[ترجمه ترگمان]من جایزه مسابقه بخت آزمایی رو بردم
[ترجمه گوگل]من در مسابقه قرعه کشی کردم

12. He's organizing a raffle for the school playground appeal fund.
[ترجمه ترگمان]او در حال سازماندهی یک بخت آزمایی برای صندوق درخواست زمین بازی مدرسه است
[ترجمه گوگل]او یک صندوق بازپرداخت مدرسه ای برای برگزاری یک قرعه کشی دارد

13. She wanted to raffle for a watch.
[ترجمه ترگمان]می خواست یک ساعت بخت آزمایی راه بیندازد
[ترجمه گوگل]او می خواست برای یک ساعت تماشا کند

14. The winner had to be drawn in a raffle, picked out by the local policeman.
[ترجمه ترگمان]برنده باید در قرعه کشی کشیده می شد و پلیس محلی آن را انتخاب می کرد
[ترجمه گوگل]برنده باید در یک قرعه کشی، توسط پلیس محلی برداشته شود

to raffle off a sewing machine

چرخ خیاطی را به قرعه‌کشی گذاشتن


پیشنهاد کاربران

بخت آزمایی

The draw for the raffle takes place on Saturday
قرعه کشی بخت آزمایی شنبه برگزار میشه

لاتاری


کلمات دیگر: