کلمه جو
صفحه اصلی

scalpel


معنی : نیشتر، چاقوی کوچک جراحی، چاقوی کالبد شکافی، با چاقوی جراحی بریدن
معانی دیگر : (جراحی و کالبد شکافی) چاقوی جراحی، اسکالپل، پاره پاره کرد ن

انگلیسی به فارسی

چاقوی کالبد شکافی، چاقوی کوچک جراحی، باچاقویجراحی بریدن، پاره پاره کرد ن


اسکلپال، چاقوی کوچک جراحی، چاقوی کالبد شکافی، نیشتر، با چاقوی جراحی بریدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a small, light knife with a thin sharp blade, used. esp. in surgical operations.

• small straight surgical knife
a scalpel is a knife with a short, thin, sharp blade. scalpels are used by surgeons during operations.

مترادف و متضاد

نیشتر (اسم)
knife, harpoon, lancet, lancelet, scalpel

چاقوی کوچک جراحی (اسم)
scalpel

چاقوی کالبد شکافی (اسم)
scalpel

با چاقوی جراحی بریدن (فعل)
scalpel

جملات نمونه

1. Done with a fine scalpel, this could give fine detail.
[ترجمه ترگمان]با یک چاقوی جراحی خوب، این می تواند جزئیات خوبی به شما بدهد
[ترجمه گوگل]با پوستی زیبا ساخته شده است، این می تواند جزئیات خوب را ارائه دهد

2. He took a scalpel from the pocket of his jacket and slipped the plastic sheath off its sharp blade.
[ترجمه ترگمان]چاقوی جراحی را از جیب ژاکتش بیرون آورد و تیغه پلاستیکی را از تیغه تیزش کنار زد
[ترجمه گوگل]او را از جیب کت و شلوار خود از چاقوی پلاستیکی خارج کرد

3. There he was handed a smock and a scalpel and one of the new surgical stapling devices.
[ترجمه ترگمان]او یک روپوش و یک چاقوی جراحی و یکی از وسایل جراحی پایه را به دست گرفته بود
[ترجمه گوگل]او در آنجا یک اسکولپول و اسکالپل و یکی از دستگاههای جراحی پیچیده را به دست آورد

4. Despite all this wielding of scalpel and knife some issues remain resolutely fudged.
[ترجمه ترگمان]با وجود تمام این اعمال جراحی چاقوی جراحی و چاقو، برخی مسائل با عزمی راسخ باقی می مانند
[ترجمه گوگل]علیرغم همه این موارد، استفاده از چاقو و چاقو، برخی از مسائل به طور جدی محکوم می شوند

5. Perhaps the man wielding the scalpel was not a qualified doctor at all.
[ترجمه ترگمان]شاید مردی که چاقوی جراحی را به کار می برد دکتر واجد شرایط نبود
[ترجمه گوگل]شاید مردی که دارای اسکنال بود، یک پزشک واجد شرایط نبود

6. So I can exorcise it with the scalpel of language.
[ترجمه ترگمان]پس من می توانم آن را با استفاده از چاقوی جراحی قلب از آن بیرون بکشم
[ترجمه گوگل]بنابراین من می توانم آن را با اسکنر زبان بیاموزم

7. One of the guys takes a scalpel from a holster at his belt.
[ترجمه ترگمان]یکی از بچه ها چاقوی جراحی رو از غلاف بیرون میاره
[ترجمه گوگل]یکی از بچه ها یک کمربند از کمربند کمربند خود را می گیرد

8. A scalpel gleamed in the doctor's long freckled hand.
[ترجمه ترگمان]تیغ جراحی روی صورت کک مکی دکتر درخشید
[ترجمه گوگل]یک اسکالپال در دست دراز کشیده و دراز کشیده است

9. The ageing Rodin hacked with a scalpel at the sensitive, sinewy perfection of his clay figures.
[ترجمه ترگمان]سن رو دن با تیغ جراحی مغز حساس و قوی پیکر او را هک کرد
[ترجمه گوگل]Rodin پیری با کمربند حساس، کم عمق چهره های گلی خود را با چاقو به هلاکت رساند

10. Trim the pads if necessary with a scalpel to prevent them touching any neighbouring pads or tracks.
[ترجمه ترگمان]در صورت لزوم، در صورت نیاز به جراحی با چاقوی جراحی، برای جلوگیری از دست زدن به هر گونه پد یا ریل مجاور، به کار خود ادامه دهید
[ترجمه گوگل]در صورت لزوم با استفاده از یک اسکنر، پدال ها را از بین ببرید تا از لمس کردن هر پد یا مسیر کنار هم قرار گیرید

11. The scalpel sliced the material more smoothly than butter.
[ترجمه ترگمان]تیغ جراحی ماده را به نرمی از کره جدا کرد
[ترجمه گوگل]اسکلپال مواد را به صورت مسطح نسبت به کره تقسیم کرده است

12. The skin is now incised with the scalpel along the previously - drawn lines.
[ترجمه ترگمان]پوست در حال حاضر با چاقوی جراحی که پیش از این کشیده شده بود، مرطوب کننده است
[ترجمه گوگل]پوست اکنون با خطوط کشیده شده با چسبناک ساخته شده است

13. A scalpel is a surgical instrument.
[ترجمه ترگمان]یه چاقوی جراحی یه ابزار جراحی هست
[ترجمه گوگل]یک اسکنپلر یک ابزار جراحی است

14. The new scalpel is brought from America.
[ترجمه ترگمان]چاقوی جراحی جدید از آمریکا آورده می شود
[ترجمه گوگل]Scalpel جدید از امریکا آورده شده است

پیشنهاد کاربران

نام دیگر آن بیستوری یا تیغ بیستوری است.
( در زبان فرانسوی به تیغ جراحی یا همان اسکالپل، بیستوری Bisturi میگویند )


کلمات دیگر: