کلمه جو
صفحه اصلی

tattle


معنی : یاوه، حرف مفت، فاش کردن، سخن چینی کردن، دری وری گفتن
معانی دیگر : خبر چینی کردن، افشاگری کردن، لودادن، دهان لقی کردن، حرف مفت زدن، یاوه گفتن

انگلیسی به فارسی

حرف مفت، یاوه، دری وری گفتن، فاش کردن


تاتیل، حرف مفت، یاوه، دری وری گفتن، فاش کردن، سخن چینی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: tattles, tattling, tattled
• : تعریف: to reveal secrets of or disclose information about another person, usu. out of malice; inform against another.
مترادف: inform, rat, squeal
مشابه: gossip, sing, spill the beans, talk, tell
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: tattle on
• : تعریف: to reveal by talking idly.
مترادف: blab
مشابه: betray, blurt out, disclose, give away, reveal, tell

- She tattled his secrets to all her friends.
[ترجمه ترگمان] اون رازهای خودش رو برای همه دوستاش معرفی می کرد
[ترجمه گوگل] او اسرار خود را به تمام دوستانش متهم کرد
اسم ( noun )
مشتقات: tattlingly (adv.)
• : تعریف: the act of tattling.
مترادف: blab, informing, ratting, squealing
مشابه: gossip, gossiping

• chattering, prattling, gossiping
chatter, prattle, gossip

مترادف و متضاد

یاوه (اسم)
nonsense, hooey, froth, babble, balderdash, idle talk, gammon, tattle

حرف مفت (اسم)
idle talk, guffaw, small talk, tattle, lockman

فاش کردن (فعل)
utter, give away, tell, unfold, reveal, disclose, manifest, descry, babble, divulge, betray, squeal, tattle, peach, uncloak

سخن چینی کردن (فعل)
tittle-tattle, chit-chat, flap about, gossip, tattle, wiggle-waggle

دری وری گفتن (فعل)
tattle, flap

gossip; tell rumor


Synonyms: babble, blab, chat, chatter, give away, give the show away, gossip, have a big mouth, jabber, leak, noise, prate, prattle, rumor, snitch, spill, spill the beans, spread rumor, squeal, talk, talk idly, tell on, tell tale, yak


Antonyms: conceal, hide


جملات نمونه

1. It's marketed under the trade name "Tattle".
[ترجمه ترگمان]این بازار تحت نام تجاری \"تتل\" به بازار عرضه می شود
[ترجمه گوگل]این تحت نام تجاری Tattle به فروش می رسد

2. She tattled on her estranged husband.
[ترجمه ترگمان] اون با شوهرش estranged کرد
[ترجمه گوگل]او در شوهرش غافلگیر شد

3. Robert is always tattling on me for things I didn't do.
[ترجمه ترگمان]رابرت همیشه به خاطر کارهایی که انجام ندادم، از من حرفی نمی زند
[ترجمه گوگل]رابرت همیشه برای من چیزهایی را که انجام نداده است، به من می آموزد

4. She tattled endlessly about dress.
[ترجمه ترگمان]او پیوسته درباره لباس صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]او بی نهایت درباره لباس صحبت کرد

5. Martin tattled his secrets.
[ترجمه ترگمان]مارتین رازهای خودش رو میگه
[ترجمه گوگل]مارتین اسرار او را تکان داد

6. Tattling about him over the teacups.
[ترجمه ترگمان]از روی فنجان چای به اطراف نگاه کرد
[ترجمه گوگل]در مورد او تاتلیس بر روی تی شرت ها صحبت می کند

7. She had only the power to tattle on us, and really not even that.
[ترجمه ترگمان]او فقط قدرتش را داشت که در مورد ما حرف بزند، و واقعا هم این کار را نکرد
[ترجمه گوگل]او فقط قدرت را داشت که به ما حمله کند و واقعا این را هم نداشت

8. Graham : Well It 'sounds like office tittle tattle to me . I just don't believe it.
[ترجمه ترگمان]خوب به نظر می رسه که tittle برای من حرف نمیزنن فقط باورم نمی شه
[ترجمه گوگل]گراهام خوب این به نظر می رسد که به نظر من به عنوان دفتر کاری است من فقط آن را باور نمی کنم

9. " Well, go and tattle and see if I care, " replied Scarlett.
[ترجمه ترگمان]اسکارلت جواب داد: خب، برو و حرف بزن ببین که من اهمیت می دم
[ترجمه گوگل]اسکارلت پاسخ داد: 'خب، برو و ناله کن و ببینی که آیا من اهمیت می دهم '

10. Well - directed tittle - tattle may easily causes its victim to lose his or her livelihood.
[ترجمه ترگمان]شایعه خوب شایعه ممکن است باعث شود که قربانی خود زندگی خود را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]علامت خوب به کار رفته - تیلت می تواند به راحتی قربانی خود را از دست می دهد و معیشت خود را از دست می دهد

11. Instead, it was often associated with tattle - telling, betrayals, alienations, dangers and estrangements, etc.
[ترجمه ترگمان]در عوض، اغلب مرتبط با شایعه پراکن، خیانت، alienations، خطرات، و غیره است
[ترجمه گوگل]در عوض، اغلب اوقات با خنده دار بودن، خیانت، بیگانگی، خطرات و عواطف و غیره همراه است

12. Well? Or are you going to tattle and get me in trouble again?
[ترجمه ترگمان]خوب؟ یا می خو ای حرف بزنی و بازم منو به دردسر بندازی؟
[ترجمه گوگل]خوب؟ یا میخواهید دوباره به مشکل برسید؟

13. When kids tattle, they carry the stuffed tail with them for a portion of the day.
[ترجمه ترگمان]زمانی که کودکان سخن چینی می کنند، دم پر شده را برای بخشی از روز باخود حمل می کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که بچه ها با دست و پنجه نرم می کنند، آنها دم دست پر با آنها را برای یک روز انجام می دهند

14. When they come tattle I ask them if it's a medical emergency.
[ترجمه ترگمان]از آن ها می پرسم که اگر موضوع اورژانسی پزشکی است، از آن ها می پرسم
[ترجمه گوگل]وقتی که آنها می میرند، از آنها می پرسم که آیا این یک اورژانس پزشکی است

He tattled on his friends.

او دوستان خود را لو داد.


پیشنهاد کاربران

شایعه. سخن چین


کلمات دیگر: