1. Many home sellers remain stuck in a recessional rut.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فروشندگان خانگی در دست انداز می مانند
[ترجمه گوگل]بسیاری از فروشندگان خانه همچنان در یک رکود اقتصادی می مانند
2. That's a part of the problem with recessional unemployment; it becomes structural.
[ترجمه ترگمان]این بخشی از مشکل بیکاری است؛ این مساله ساختاری می شود
[ترجمه گوگل]این بخشی از مشکل بیکاری در حال کاهش است آن را ساختاری می شود
3. It was a late recessional, one of the last in Asia.
[ترجمه ترگمان]این اواخر recessional بود که یکی از آخرین in آسیا بود
[ترجمه گوگل]این یک رکود دیرینه بود، یکی از آخرین در آسیا
4. I thought he wouldn't see Dave and me—his whole attention seemed focused on the recessional hymn.
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم که او دیو و من را نخواهد دید - همه توجه او روی مراسم غسل تعمید متمرکز شده بود
[ترجمه گوگل]من فکر کردم او دیو و من را نمی بینم - تمام توجهش به نظر می رسید بر روی سروده ی رکود متمرکز شده است
5. Coordinated development index among economic, social, and ecological systems was 0. 254 placing it to the moderately imbalanced recessional economy-driven type.
[ترجمه ترگمان]شاخص توسعه هماهنگ در سیستم های اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیکی ۰ بود ۲۵۴ قرار دادن آن به نوع نامتعادل متغیر محرک اقتصادی
[ترجمه گوگل]شاخص توسعه هماهنگ در میان سیستم های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی 0 24 بود که آن را به نوع مداخله اقتصاد ناخالص متوسط تقلیل داده است
6. 1958: The Wedding March by Felix Mendelssohn becomes a popular wedding recessional after it is played at the marriage of Queen Victoria's daughter, Victoria, and Friedrich of Prussia on January 2
[ترجمه ترگمان]۱۹۵۸: مراسم عروسی فلیکس مندلسون به یک مراسم عروسی معروف بدل می شود که پس از آن در عروسی ملکه ویکتوریا، ویکتوریا، و فردریش پروس در ۲ ژانویه برگزار می شود
[ترجمه گوگل]1958 مارس عروسی توسط فلیکس مندلسون پس از آنکه در تاریخ 2 ژانویه در ازدواج دختر وی ملکه ویکتوریا و فریدریش پروس برگزار می شود،