کلمه جو
صفحه اصلی

patricide


معنی : پدرکشی
معانی دیگر : خائن به میهن

انگلیسی به فارسی

پدرکشی، خائن به میهن، پدرکش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: patricidal (adj.)
(1) تعریف: the act of killing one's father.

(2) تعریف: a person who has committed such an act.

• murder of one's father; one who murders his father
patricide is the crime of killing your father.
a patricide is someone who has killed their father.

مترادف و متضاد

پدرکشی (اسم)
patricide

جملات نمونه

1. The patricide plot in The Brothers Karamazov carries complicated philosophical and theological connotations.
[ترجمه ترگمان]داستان patricide در برادران کارامازوف، مفاهیم فلسفی و فلسفی پیچیده ای دارد
[ترجمه گوگل]طرح پاتریس در برادران کرمظوف مفاهیم پیچیده فلسفی و الهیات را حمل می کند

2. As a "non-mainstream" writer, the modality of psychological patricide in Shen Congwen's works was non-mainstream and also had been neglected during the psychological-patricide-age period of May 4th.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نویسنده \"non\"، روش of روانی در آثار شن Congwen اثر non داشت و در طول دوره روانشناسی روانشناختی در چهارم ماه مه مورد غفلت قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نویسنده غیرمنتظره، شیوه پریشوری روانشناختی در آثار Shen Congwen غیر اصلی بود و همچنین در دوران روانشناختی-پاتریکید سن 4 ماه مه نادیده گرفته شد

3. But father, what is patricide ?
[ترجمه ترگمان]اما پدر، patricide چیست؟
[ترجمه گوگل]اما پدر، چه اتفاقی می افتد؟

4. When a will was discovered near the man's dead body, patricide was suspected.
[ترجمه ترگمان]وقتی که ویل به جسد مرده نزدیک شد، مشکوک شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک اراده در نزدیکی بدن مرده کشف شد، پاتریکاید مشکوک بود

5. He thought that on the way to postmodernism, only through patricide, or rebellion against Brecht, could a kind of theatre that keeps abreast of the times and conforms to reality be created.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که در راه فرامدرن گرایی، فقط از طریق patricide، یا شورش علیه brecht، می تواند نوعی تئاتر باشد که همگام با زمان باشد و مطابق با واقعیت ایجاد شود
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که در راه پست مدرنیسم، فقط از طریق پاتریکاید یا شورش علیه برشت، می تواند نوعی تئاتر باشد که از زمان ها دور می شود و مطابق با واقعیت ایجاد می شود

6. Richard III and Macbeth are also demons: they have the complex of patricide.
[ترجمه ترگمان]ریچارد سوم و مکبث از شیاطین نیز هستند: آن ها مجموعه of را دارند
[ترجمه گوگل]ریچارد سوم و مکبث نیز شیاطین هستند که پیچیده ای از اعدام دارند

7. That so-called love to father has been substituted by female vindictiveness and patricide which cannot be fulfilled.
[ترجمه ترگمان]این به اصطلاح عشق به پدر با کینه جویی و patricide زن جایگزین شده است که نمی توان آن را به انجام رساند
[ترجمه گوگل]این به اصطلاح عشق به پدر جایگزین مظلومیت و ظلم زنانه شده است که نمیتوان آن را انجام داد

8. In Ailing Zhang's novels, as his father's brutal childhood, and irresponsible men make Ailing Zhang's role in society had a question, and even had a patricide complex.
[ترجمه ترگمان]در رمان های Ailing ژانگ، به عنوان دوران کودکی وحشیانه پدرش، و مردان غیر مسئول نقش ژانگ ژانگ را در جامعه مطرح کردند و حتی یک عقده حقارت آمیز هم داشتند
[ترجمه گوگل]در رمانهای آیلینگ ژانگ، به عنوان دوران کودکی وحشیانه پدرش، و مردان غیر مسئولانه نقش Ailing ژانگ در جامعه، یک سوال داشتند و حتی پیچیده ای پاتریکید داشتند

9. This process can be actually considered as the emotional impulsion of patricide .
[ترجمه ترگمان]این فرآیند در واقع می تواند به عنوان impulsion احساسی of در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]این فرآیند واقعا می تواند به عنوان یک تحریک عاطفی از اعدام محسوب شود

10. The three plays of Fuxi, Thunderstorm and Phedre all contain the literary archetype of incest and patricide.
[ترجمه ترگمان]این سه نمایشنامه Fuxi، Thunderstorm و فدر همه شامل طرح اصلی ادبی زنای با محارم و patricide هستند
[ترجمه گوگل]سه نمایشنامه فوسی، رعد و برق و افدر همه شامل آرکه تایپی ادبیات وحشیانه و خیانت است

11. Father and Son, as a prelude of the English new biography, has ushered in the wave of patricide into modernist literature.
[ترجمه ترگمان]پدر و پسر، به عنوان مقدمه ای از بیوگرافی جدید انگلیسی، در موج of به ادبیات مدرن راهنمایی شد
[ترجمه گوگل]پدر و پسر، به عنوان مقدمه ای از زندگینامه جدید انگلیسی، در موج از اعدام به ادبیات مدرنیستی منجر شده است

12. In a mere four days, the highly-charged, emotional trial came to a close. Philippe Halsman was convicted of patricide and sentenced to ten years in prison .
[ترجمه ترگمان]در طی چهار روز، محاکمه احساسی بسیار شدید به پایان رسید فیلیپ Halsman مجرم شناخته شد و به ده سال زندان محکوم شد
[ترجمه گوگل]در چهار روز فقط یک محاکمه عاطفی با اتهام شدید به پایان رسید فیلیپ هالسمن به اتهام قتل عمد و محکوم به ده سال زندان محکوم شد

پیشنهاد کاربران

act of killing your father

The act of killing one's father
کشتن پدر یک شخص ، پدر کشی


کلمات دیگر: