کلمه جو
صفحه اصلی

ramrod


معنی : سیخ، سنبه، سنبه تفنگ یا توپ
معانی دیگر : (توپ وتفنگ سر پر) سمبه، میل، تپان، خم شدنی

انگلیسی به فارسی

سنبه، میل، سنبه تفنگ یا توپ، سیخ، خم شدنی


رامورد، سیخ، سنبه تفنگ یا توپ، سنبه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a rod that fits inside the barrel of a gun, used for pushing the charge into it or for cleaning it.

• push something through using force; control a person severely, enforce strict discipline on a person
rod used to pack or clean a firearm; martinet, one who enforces order and discipline
a ramrod is a long thin rod that is used for cleaning the barrel of a gun or for forcing gunpowder down the barrel.
if someone sits or stands as stiff as a ramrod or as straight as a ramrod, they sit or stand in a very stiff and upright way.
ramrod is used to describe someone who is holding their body very straight and upright.

مترادف و متضاد

سیخ (اسم)
prod, goad, gad, spur, grill, stylet, broach, skewer, ramrod, poker, spit, fid

سنبه (اسم)
mandrel, ramrod, gun stick, piston, mandril

سنبه تفنگ یا توپ (اسم)
ramrod

جملات نمونه

1. I don't have the ramrod posture I had when I was in the Navy.
[ترجمه ترگمان]من زمانی که در نیروی دریایی بودم، the را نداشتم
[ترجمه گوگل]من زمانی که من در نیروی دریایی بودم، موقعیت چتر نوشیدنی من نداشتم

2. The soldier stood stiff as a ramrod.
[ترجمه سهیل حسینی پور] سرباز مانند میله ای خبردار ایستاد.
[ترجمه ترگمان]سرباز مثل عصا شق ورق ایستاده بود
[ترجمه گوگل]سرباز به عنوان یک خلبان ایستاده بود

3. He stood there straight as a ramrod.
[ترجمه ترگمان]شق ورق ایستاده بود و شق ورق ایستاده بود
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود به طور مستقیم به عنوان ramrod

4. Straight as a ramrod, Herbie marched to the bar.
[ترجمه ترگمان]درست مثل چوب ماهیگیری که به سمت بار رفته بود
[ترجمه گوگل]هربی به عنوان یک دمبل به سمت نوار رفت

5. Alma was standing ramrod in the yard when the truck pulled up with Lucky on a bed of straw.
[ترجمه ترگمان]\"آلما\" تو حیاط ایستاده بود وقتی که کامیون با خوش شانس بودن روی تخت پر از کاه بود
[ترجمه گوگل]وقتی که کامیون با لکی در بستر کاه کشیده شد، آلما در حیاط ایستاده بود

6. Her back was ramrod straight.
[ترجمه ترگمان]پشتش به تو راست شده بود
[ترجمه گوگل]پشت او رامورد راست بود

7. Connerly became the ramrod on anti-affirmative action legislation.
[ترجمه ترگمان]Connerly به قانون اقدام ضد تبعیض نژادی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]Connerly به عنوان قاچاق در قوانین ضد قاچاق اقدام شد

8. He slid the ramrod out, jammed it down the long barrel, then pulled it free.
[ترجمه ترگمان]میله فلزی را بیرون کشید و آن را روی بشکه ای دراز کرد، سپس آن را آزاد کرد
[ترجمه گوگل]او راننده اسکله را خارج کرد، آن را به مدت طولانی بمباران کرد، سپس آن را آزاد کرد

9. Old Emily could ramrod a trail drive through the Panhandle.
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، امیلی پیر می توانست ردی از Panhandle که در طرف Panhandle بود فرو کند
[ترجمه گوگل]قدیمی امیلی می تواند یک راننده پیاده از طریق Panhandle باشد

10. They were scared men, even Schiller was ramrod straight in his seat.
[ترجمه ترگمان]آن ها از مردم وحشت داشتند، حتی شیلر راست در صندلیش نشسته بود
[ترجمه گوگل]آنها مردان را می ترساندند، حتی شیلر به طور مستقیم در صندلیش بود

11. Tom flew out of the door, ramrod in one hand and rifle in the other.
[ترجمه ترگمان]تام از در خارج شد و با یک دست تفنگ و یک تفنگ در دست دیگر رفت
[ترجمه گوگل]تام از داخل بیرون رانده، در یک دست با یک دست و تفنگ در طرف دیگر می چرخد

12. Stealing glance, I noticed her back was ramrod - straight.
[ترجمه ترگمان]به او نگاه کردم، متوجه شدم که پشت سر او به شاخ گوزن است
[ترجمه گوگل]نگاهی به سرقت، متوجه شدم که او رامورد است - راست

13. Xiangzi stood there, straight as a ramrod . As usual, he could think of nothing to say.
[ترجمه ترگمان]Xiangzi آنجا ایستاده بود، صاف مثل چوب ماهیگیری طبق معمول نمی توانست حرفی برای گفتن داشته باشد
[ترجمه گوگل]Xiangzi ایستاده بود، به طور مستقیم به عنوان ramrod به طور معمول، او می تواند به هیچ چیز برای گفتن فکر نمی کنم

پیشنهاد کاربران

ramrod straight
خیلی صاف و سفت نشستن. فکر می کنم بشه گفت عصا قورت داده


کلمات دیگر: