کلمه جو
صفحه اصلی

scholastic


معنی : پیرو روش تحقیقی قرون وسطی، دقیق، استادانه، مدرسه ای، اموزشگاهی، مدرسهیی
معانی دیگر : وابسته به تحصیل و مدرسه یا دانشگاه، آموزشی، تحصیلی، آموزشگاهی (رجوع شود به: academic)، وابسته به دبیرستان، دبیرستانی (scholastical هم می گویند)، (با s بزرگ هم می شود) وابسته به مدرس گرایی (scholasticism)، خشک و رسمی، ملا نقطی، مقرراتی، کرم کتاب، رجوع شود به: schoolman، طلبه، دانشجوی علوم الهی (به ویژه وابسته به jesuit ها)، scholastical مدرسه ای

انگلیسی به فارسی

اسکولاستیک، پیرو روش تحقیقی قرون وسطی، مدرسه ای، اموزشگاهی، استادانه، دقیق، مدرسهیی


( scholastical ) مدرسه ای، اموزشگاهی، استادانه، دقیق


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to academic learning.
مشابه: academic

(2) تعریف: of or pertaining to the philosophy and teachings of the Middle Ages that are based on Christian and early Greek writings.
اسم ( noun )
مشتقات: scholastical (adj.), scholastically (adv.)
(1) تعریف: (sometimes cap.) a follower of a medieval system of philosophy based on Christian and early Greek writings.

(2) تعریف: a pedantic person.

• meticulous person, pedantic person; follower of scholasticism
pertaining to school; pertaining to scholars; pertaining to education; pertaining to high school or secondary school; pedantic
your scholastic ability is your ability to study and learn things at school; a formal word.

مترادف و متضاد

پیرو روش تحقیقی قرون وسطی (اسم)
scholastic, schoolman

دقیق (صفت)
careful, accurate, precise, exact, detailed, stringent, astringent, tender, advertent, watchful, exquisite, wistful, sound, set, punctual, astute, scholastic, subtle, tenuous, particular, literal, punctilious, scrutinizing

استادانه (صفت)
deft, artful, workmanlike, professorial, scholastic, workmanly

مدرسه ای (صفت)
scholastic

اموزشگاهی (صفت)
scholastic

مدرسهیی (صفت)
scholastic

جملات نمونه

1. scholastic aptitude test (sat)
آزمون استعداد تحصیلی

2. scholastic football games
مسابقات فوتبال دبیرستانی

3. We use standardized tests to measure scholastic achievement.
[ترجمه ترگمان]ما از آزمون های استاندارد برای اندازه گیری دستاوردهای تحصیلی استفاده کردیم
[ترجمه گوگل]ما از آزمون های استاندارد برای سنجش دستاوردهای آموزشی استفاده می کنیم

4. A scholastic work is to have a useful bibliography at the end of each chapter or the whole book.
[ترجمه ترگمان]یک کار آموزشی در پایان هر فصل یا کل کتاب کتابشناسی مفید خواهد بود
[ترجمه گوگل]یک کار علمی، کتابشناسی مفید در پایان هر فصل یا کل کتاب است

5. Mel received an award for outstanding scholastic achievement.
[ترجمه ترگمان]مل به خاطر موفقیت تحصیلی ممتاز، جایزه ای دریافت کرد
[ترجمه گوگل]مل جایزه ای را برای موفقیت اساتید برجسته دریافت کرد

6. Private schools tend to stress scholastic skills and concentrate on developing the capacity to pass examinations and on building self-confidence.
[ترجمه ترگمان]مدارس خصوصی به مهارت های آموزشی خود فشار می آورند و بر توسعه توانایی برای گذراندن امتحانات و ایجاد اعتماد به نفس خود تمرکز می کنند
[ترجمه گوگل]مدارس خصوصی بر مهارت های تحصیلی تأکید دارند و تمرکز خود را بر ظرفیت گذراندن امتحانات و ایجاد اعتماد به نفس تمرکز می کنند

7. Left - brain scholastic subjects focus on logical thinking, analysis, and accuracy.
[ترجمه ترگمان]موضوعات آموزشی چپ مغز روی تفکر منطقی، آنالیز و دقت تمرکز دارند
[ترجمه گوگل]سوژه های دانش آموزی چپ و مغز بر تفکر منطقی، تجزیه و تحلیل و دقت تمرکز می کنند

8. Then, it assesses the scholastic research on different schools, authors and other cases.
[ترجمه ترگمان]سپس، تحقیقات مدرسی در مدارس مختلف، نویسندگان و موارد دیگر را مورد ارزیابی قرار می دهد
[ترجمه گوگل]سپس، آن را ارزیابی پژوهش های تحصیلی در مدارس مختلف، نویسندگان و موارد دیگر

9. I like looking at scholastic magazines.
[ترجمه ترگمان]من از نگاه کردن به مجله ها خوشم میاد
[ترجمه گوگل]من دوست دارم به مجلات علمی نگاه کنم

10. The first chapter introduces Jonas's life and his scholastic experience and analyses the inner connection of his three stages of scholarism.
[ترجمه ترگمان]فصل اول، زندگی یوناس و تجربه تحصیلی خود را معرفی کرده و ارتباط داخلی سه مرحله his را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]فصل اول زندگی جوناس و تجربه تحصیلات او را معرفی می کند و ارتباط درونی سه مرحله تحصیلی خود را تحلیل می کند

11. He is unfitted for scholastic life.
[ترجمه ترگمان]برای زندگی scholastic مناسب نیست
[ترجمه گوگل]او برای زندگی شاگردی مناسب نیست

12. The near future has scholastic ground SCP standard, put forward oligopoly Fan Shi.
[ترجمه ترگمان]آینده نزدیک، استانداردهای تحصیلی سطح تحصیلات دانشگاهی را دارد که oligopoly Fan را به جلو بر می دارد
[ترجمه گوگل]در آینده ای نزدیک، استاندارد SCP زمین را در اختیار دانش آموزان قرار می دهد و فن های Shi را به صورت الگاپوین قرار می دهد

13. Lisa: They stand for Scholastic Aptitude Test.
[ترجمه ترگمان]لیزا: آن ها منتظر تست Aptitude مدرسی هستند
[ترجمه گوگل]لیزا آنها برای تست Aptitude Scholastic ایستاده اند

14. A scholastic program primarily for seniors; a primarily middle - class neighborhood.
[ترجمه ترگمان]یک برنامه آموزشی در درجه اول برای سالمندان؛ یک محله در درجه اول طبقه متوسط
[ترجمه گوگل]برنامه تحصیلی در درجه اول برای سالمندان؛ یک محله طبقه متوسط ​​است

scholastic aptitude test (SAT)

آزمون استعداد تحصیلی


scholastic football games

مسابقات فوتبال دبیرستانی


پیشنهاد کاربران

دانش پژوهانه

آموزشی، پژوهشی، تحصیلی
Educational
SAT : Sholastic Assessment Test
An entrance exam for the US colleges

Your scholastic achievements: your educationla/academic achievements

He finally inducted into that scholastic
. society

دانشورانه


کلمات دیگر: