1. Instead, there was the dreary return to mutual recrimination.
[ترجمه ترگمان]در عوض، بازگشت غم انگیزی به تهمت متقابل بود
[ترجمه گوگل]در عوض، بازگشت مبهم به ادعای متقابل وجود داشت
2. This means that runs of mutual recrimination are nipped in the bud.
[ترجمه ترگمان]این بدان معنی است که دویدن از اتهامات متقابل در نطفه خفه شده است
[ترجمه گوگل]این به این معنی است که ادعاهای متقابل متقابل در جوانه خراب می شود
3. Let's not indulge in recrimination.
[ترجمه ترگمان]اجازه نده به تهمت زدن ادامه بدیم
[ترجمه گوگل]بیایید ادعا کنیم
4. Was this a recrimination, or a taunt?
[ترجمه ترگمان]این تهمت و طعنه بود؟
[ترجمه گوگل]آیا این متهم بود؟
5. What avails recrimination over matters wholly past recall?
[ترجمه ترگمان]به یاد آوردن چیزی که همیشه در حال رخ دادن است، یعنی چه؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی در مورد همه چیز به یاد می آورد چه اتفاقی می افتد؟
6. Mutual recrimination passed between them : they parted in anger, and were never reconciled.
[ترجمه ترگمان]متقابل دو جانبه بین آن ها رد و بدل شد؛ از شدت خشم از هم جدا شدند و دیگر آشتی نکردند
[ترجمه گوگل]تقاضای متقابل میان آنها میان آنها گمراه شد و هرگز آشتی نکرد
7. As recrimination swirls around him, squabbles over his future are dragging on.
[ترجمه ترگمان]به این سو و آن سو می چرخد و دور و بر او می چرخد
[ترجمه گوگل]در حالی که تقاضای تقلب در اطراف او، چالش بر سر آینده او در حال کشیدن است
8. I still want to run from risk and recrimination, but I keep my feet firmly planted.
[ترجمه ترگمان]من هنوز می خواهم از ریسک و تهمت فرار کنم، اما پاهایم را محکم روی زمین نگه می دارم
[ترجمه گوگل]من هنوز میخواهم از ریسک و معذرت خواهی جلوگیری کنم، اما من پای خود را کاملا محکم میکنم
9. He allowed his son to escape recrimination for his involvement in the assassination attempt.
[ترجمه ترگمان]او به پسرش اجازه داد تا به خاطر دخالت در این اقدام ترور، از اتهامات فرار کند
[ترجمه گوگل]او اجازه داد فرزندش برای فرار از اتهامش برای انجام اقدامات تروریستی فرار کند
10. The war sweeps up everyone in hatred and recrimination.
[ترجمه ترگمان]جنگ با نفرت و تهمت همه را نابود می کند
[ترجمه گوگل]جنگ هر کسی را به نفرت و تجاوز می اندازد
11. He submitted a letter of resignation free of recrimination or argument.
[ترجمه ترگمان]نامه استعفای خود را بدون ایراد اتهام و پرخاش تسلیم کرد
[ترجمه گوگل]او یک نامه استعفای بدون استیناف یا استدلال ارائه داد
12. They rang down the curtain on recrimination.
[ترجمه ترگمان]به تهمت زدن پرده را زدند
[ترجمه گوگل]آنها پرده را در قبال اعتراف زدند
13. Review and recrimination will come later.
[ترجمه ترگمان]به مرور و recrimination بعدی ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]بعدا بازبینی و محکومیت می شود
14. The peace talks broke down and ended in bitter mutual recrimination.
[ترجمه ترگمان]مذاکرات صلح به پایان رسید و به اتهامات تلخ و تلخ پایان یافت
[ترجمه گوگل]مذاکرات صلح شکست خوردند و به تسلیت گفتند
15. We spent the rest of the evening in mutual recrimination.
[ترجمه ترگمان]بقیه شب را به تهمت متقابل گذراندند
[ترجمه گوگل]ما بقیه شب را در متضاد متهم کردیم