کلمه جو
صفحه اصلی

scandalize


معنی : رسوا کردن، تهمت ناروا زدن به
معانی دیگر : (از ننگ دیگران) مشمئز شدن، بیزار شدن، مفتضح کردن

انگلیسی به فارسی

مفتضح کردن، تهمت ناروا زدن به، رسوا کردن


رسوا کردن، تهمت ناروا زدن به


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scandalizes, scandalizing, scandalized
مشتقات: scandalization (n.), scandalizer (n.)
• : تعریف: to shock by offending one's sense of proper or moral conduct.
مشابه: disgust

- Their adulterous affair scandalized us.
[ترجمه ترگمان] این کار adulterous به ما اهانت کرده بود
[ترجمه گوگل] روابط زناشویی آنها ما را ناراحت کرد

• create a scandal, cause an outrage; shock or offend with immorality; speak falsely or spitefully of; (archaic) dishonor, bring shame (also scandalise)
if you are scandalized, you are shocked and offended.

مترادف و متضاد

رسوا کردن (فعل)
traduce, decry, gibbet, dissociate, scandalize

تهمت ناروا زدن به (فعل)
scandalize

جملات نمونه

1. The whole village was scandalized by her second marriage.
[ترجمه ترگمان]همه اهالی دهکده از ازدواج دوم او ناراحت بودند
[ترجمه گوگل]کل روستا توسط دومین ازدواجش به قتل رسید

2. People were scandalized at the slovenly management of the company.
[ترجمه ترگمان]مردم از مدیریت slovenly شرکت خشمگین بودند
[ترجمه گوگل]مردم در مدیریت ناخوشایند این شرکت افسرده شدند

3. His outspoken views scandalized the nation.
[ترجمه ترگمان]عقاید صریح و رک گویی او این ملت را منزجر می کرد
[ترجمه گوگل]دیدگاه های شگفت انگیزش ملت را به هلاکت رساند

4. She scandalized her family with her extravagant lifestyle.
[ترجمه ترگمان]او خانواده خود را با سبک زندگی her بدنام می کرد
[ترجمه گوگل]او خانواده اش را با سبک زندگی عجیب و غریب خود سر داد

5. They were scandalized by his improper behaviour.
[ترجمه ترگمان]از رفتار نامناسب او سخت ناراحت شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها رفتار نادرست خود را مورد هتاک قرار دادند

6. Her family was scandalized because she made no effort to hide what she was doing.
[ترجمه ترگمان]خانواده اش از اینکه کاری را که انجام می داد، پنهان نمی کرد، ناراحت شده بود
[ترجمه گوگل]خانواده اش فریب خوردند زیرا او تلاش نکرد تا آنچه را که انجام می داد پنهان کند

7. Their vulgarity, loudness and lack of manners scandalized their hosts.
[ترجمه ترگمان]ابتذال، سر بلند و فقدان آداب و رسوم، به میزبان خود لطمه می زد
[ترجمه گوگل]زرق و برق آنها، صدای بلند و نداشتن رفتارها، میزبان آنها را خدشه دار می کند

8. Indeed, Puddephat had scandalized other dons by storming out after claiming the place-setting was a deliberate insult.
[ترجمه ترگمان]در واقع، Puddephat استادان دیگری را با خشم و خشم بر سر زبان ها انداخته بودند که بعد از ادعا کردن محل کار، توهین عمدی به آن ها شده بود
[ترجمه گوگل]در واقع، Puddephat پس از اعتراض پس از ادعای تنظیم محل توهین اتفاقی، دیگر دون ها را مجروح کرد

9. Hayling, however, was scandalized.
[ترجمه ترگمان]با این حال، با این حال، از کوره در رفت
[ترجمه گوگل]هیلینگ، با این حال، فریب خورده بود

10. And if thy right hand scandalize thee, cut it off, and cast it from thee: for it is expedient for thee that one of thy members should perish, rather than that thy whole body be cast into hell.
[ترجمه ترگمان]و اگر دست راستت برای تو کار کند، آن را جدا کن و از تو دور کن؛ زیرا این تدبیر برای تو این است که یکی از اعضای تو نابود شود، بلکه تمام بدن تو به جهنم خواهد رفت
[ترجمه گوگل]و اگر دست راست تو را سرزنش کنی، آن را بریز و آن را از دست تو بردار، زیرا برای تو مناسب است که یکی از اعضای تان را از بین ببرد، نه اینکه تمام بدن شما به جهنم برسد

11. We've got to scandalize ourselves for Bill Humble's sake.
[ترجمه ترگمان]ما باید خود را به خاطر خود بیل پهن کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید خودمان را برای بیل هامبل تحقیر کنیم

12. Wherefore, if meat scandalize my brother, I will never eat flesh, lest I should scandalize my brother.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، اگر گوشت برادرم را scandalize، هرگز گوشت نمی خورم، مبادا برادرم را له کنم
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، اگر گوشت برادر من را تحقیر کند، هرگز گوشت گاو نخواهم خورد، تا برادر من را محکوم نکنم

13. Even if we're going to scandalize the old biddies?
[ترجمه ترگمان]حتی اگر ما با biddies خود بازی کنیم؟
[ترجمه گوگل]حتی اگر ما قصد داشته باشیم بیدین های قدیمی را مجذوب کنیم؟

14. That is perhaps a little unusual in First Ladies, and the White House residence staff was slightly scandalized.
[ترجمه ترگمان]این شاید کمی غیرمعمول در خانم های اول باشد، و کارمندان کاخ سفید کمی منزجر شده بودند
[ترجمه گوگل]شاید در بعضی خانمها کمی غیرمعمول است و کارکنان اقامتگاه کاخ سفید، کمی ناامید شدند

His cruel treatment of his children was absolutely scandalizing.

رفتار ستم‌گرانه‌ی او با فرزندانش کاملاً مشمئز‌کننده بود.


I was scandalized to hear that the old mosque was torn down.

وقتی شنیدم که آن مسجد قدیمی را خراب کرده‌اند احساس انزجار کردم.


پیشنهاد کاربران

شوکه کردن


کلمات دیگر: