کلمه جو
صفحه اصلی

reassignment


معنی : انتقال

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of assignment.

• act of being assigned, reappointment, reposting

مترادف و متضاد

انتقال (اسم)
transfer, shunt, transmission, transmittance, transmittal, shift, devolution, turnover, transportation, conveyance, transition, conductance, conduction, remittance, reassignment, remitment, transmittancy

جملات نمونه

1. It would seem logical that reassignment need only be considered in respect of positions for which the disabled employee is qualified.
[ترجمه ترگمان]منطقی به نظر می رسد که تخصیص مجدد تنها باید به لحاظ موقعیتی در نظر گرفته شود که کارمند معلول صلاحیت دارد
[ترجمه گوگل]منطقی به نظر می رسد که انتقال مجدد فقط باید در مورد موقعیت هایی که کارمند معلول واجد شرایط است، مورد توجه قرار گیرد

2. Thomas underwent gender reassignment surgery but kept his female reproductive organs.
[ترجمه ترگمان]توماس تحت عمل تخصیص مجدد جنسیت قرار گرفت، اما اندام های جنسی زنانه خود را حفظ کرد
[ترجمه گوگل]توماس جراحی مجدد جنس انجام می شود، اما اندام های تولید مثل زن را حفظ می کند

3. Most doctors will not perform sex reassignment surgery until the age of consent, 1
[ترجمه ترگمان]اغلب پزشکان تا زمان رضایت، جراحی تغییر جنسیت را تا زمان رضایت انجام نمی دهند
[ترجمه گوگل]اکثر پزشکان تا زمان رضایت عمل جراحی مجدد جنس انجام نمی دهند 1

4. Sex reassignment surgery is expensive and may be done with or without modification of the genitals.
[ترجمه ترگمان]عمل تخصیص مجدد رابطه جنسی گران است و ممکن است با یا بدون تغییر اندام های جنسی انجام شود
[ترجمه گوگل]جراح مجدد سونوگرافی گران است و ممکن است با تغییر یا اصلاح نابالغها انجام شود

5. With the reassignment of property rights, this situation has changed.
[ترجمه ترگمان]با تخصیص مجدد حقوق مالکیت، این وضعیت تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]با تغییر مجدد حقوق مالکیت، این وضعیت تغییر کرده است

6. Handle salary adjustment, promotion, job reassignment in line with Company policy.
[ترجمه ترگمان]تعیین تنظیم حقوق، ترفیع، تخصیص مجدد شغل در راستای سیاست شرکت
[ترجمه گوگل]تنظیم حقوق و دستمزد، ارتقاء، جایگزینی شغلی در خط مشی شرکت

7. A reassignment method for nonstationary time - frequency joint analysis is introduced.
[ترجمه ترگمان]یک روش تخصیص مجدد برای تحلیل مشترک فرکانس - فرکانس مطرح می شود
[ترجمه گوگل]یک روش مجددا برای زمان ناسازگار - تجزیه و تحلیل فرکانس معرفی شده است

8. Who can blame a maternity nurse for taking reassignment that comes with a much - needed raise?
[ترجمه ترگمان]چه کسی می تواند یک پرستار بخش زایمان را به خاطر تخصیص مجدد چیزی که مورد نیاز است سرزنش کند؟
[ترجمه گوگل]چه کسی می تواند یک پرستار زایمان را به خاطر اعطای مجوز به سرقت برده باشد؟

9. It provides functions including cargo registration, cargo reassignment, cargo traffic, bill checking and customer information management.
[ترجمه ترگمان]این سیستم دارای عملکردهایی از جمله ثبت کالا، تخصیص مجدد کالا، ترافیک کالا، چک صورت حساب و مدیریت اطلاعات مشتری است
[ترجمه گوگل]این توابع شامل ثبت بار، بارگیری مجدد، ترافیک محموله، چک لایحه و مدیریت اطلاعات مشتری می باشد

10. The contrast - enhanced absence represents reassignment of the re - perfusion renal blood under the ischemia condition.
[ترجمه ترگمان]عدم وجود غیبت افزایش یافته نشان دهنده تخصیص مجدد خون کلیه تحت شرایط ایسکمی است
[ترجمه گوگل]کنتراست - غلظت افزایش یافته نشان دهنده مجدد مجدد خون مجدد خون کلیوی تحت شرایط ایسکمی است

11. There are also transsexuals who oppose any sex reassignment surgery.
[ترجمه ترگمان]همچنین تراجنس ها هستند که با هر گونه جراحی تغییر جنسیت مخالف هستند
[ترجمه گوگل]همچنین افراد مبتلا به ترشح جنسی که در معرض هر عمل جراحی قرار می گیرند، وجود دارد

12. After this meeting, we will begin reassignment of cadres at the army and divisional levels.
[ترجمه ترگمان]پس از این دیدار، تغییر تخصیص مجدد کادر در سطوح ارتش و بخش را آغاز خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]پس از این جلسه، مجددا مجدد کادر در ارتش و سطح تقسیمات شروع خواهیم کرد

13. Personnel reassignment is a vital issue in institution reforms of public health unit.
[ترجمه ترگمان]تخصیص مجدد پرسنل مساله مهمی در اصلاح سیستم بهداشت عمومی است
[ترجمه گوگل]انتقال مجدد افراد یک مسئله حیاتی در اصلاحات نهادی واحد بهداشت عمومی است

14. A more difficult question is whether employers can rely upon collective agreements to circumvent the need to make job reassignment.
[ترجمه ترگمان]سوال دشوارتر این است که آیا کارفرمایان می توانند بر توافقات جمعی تکیه کنند تا نیاز به تخصیص مجدد شغل را برطرف کنند
[ترجمه گوگل]یک سوال دشوارتر این است که آیا کارفرمایان می توانند به توافقات جمعی بپردازند تا از ایجاد مجدد شغل جلوگیری کنند

پیشنهاد کاربران

بازتخصیص

sex reassignment
gender reassignment
تغییر جنسیت


کلمات دیگر: