کلمه جو
صفحه اصلی

scary


معنی : ترسان، ترسناک
معانی دیگر : (عامیانه)، ترس آور، هراس انگیز، دهشتناک، scarey ترسناک

انگلیسی به فارسی

( scarey )ترسناک، ترسان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: scarier, scariest
مشتقات: scariness (n.)
• : تعریف: causing fear; frightening.
مترادف: frightening
مشابه: alarming, appalling, eerie, fearful, formidable, frightening, frightful, hair-raising, horrible, horror, macabre, monstrous

- They don't let their little boy watch scary movies.
[ترجمه محسن توکلی] آنها به پسرکوچولوی خوداجازه دیدن فیلمهایترسناک رانمی دهند.
[ترجمه ب گنج جو] به اون پسر کوچولوشون اجازه نمیدن فیلمای ترسناک نگا کنه.
[ترجمه ترگمان] آن ها اجازه نمی دهند که پسر کوچکشان فیلم های ترسناک تماشا کند
[ترجمه گوگل] آنها اجازه نمی دهند که پسر کوچکشان فیلم های ترسناکی را تماشا کنند
- The voice coming out of the darkness was scary.
[ترجمه گنج جو] صدای وحشت آوری از قعر تاریکی بیرون می اومد.
[ترجمه ترگمان] صدایی که از تاریکی می امد ترسناک بود
[ترجمه گوگل] صدای خارج از تاریکی ترسناک بود

• frightening, causing fear; timid, frightened easily (also spelled scarey)
scary things are frightening; an informal word.

مترادف و متضاد

ترسان (صفت)
fearful, tremulous, afraid, scarey, scary, tremulant, trepid

ترسناک (صفت)
hideous, ugly, scarey, scary, appalling, terrible, dreadful, ghastly, formidable, fearsome, grim, tremendous, forbidding, dire, horrid, direful, lurid, macabre, direst, terrific, hair-raising, redoubtable, nightmarish, trepid

frightening, terrifying


Synonyms: alarming, bloodcurdling, chilling, creepy, eerie, hair-raising, hairy, horrendous, horrifying, intimidating, shocking, spine-chilling, spooky, unnerving


Antonyms: calming, encouraging, soothing


جملات نمونه

1. "Too scary for you?" he mocked softly.
[ترجمه ب گنج جو] زیر لب با تمسخر گفت: مطمئن ، برات خیلی تکون دهندس.
[ترجمه ترگمان]برای تو خیلی ترسناکه؟ او به نرمی خر خر کرد
[ترجمه گوگل]برای شما خیلی ترسناک است؟ او آرام فریاد زد

2. He looks scary but he's really a gentle giant.
[ترجمه محسن توکلی] اوظاهرأ ترسناک امادرحقیقت یک غول بی آزار است,
[ترجمه ترگمان]او ترسناک به نظر می رسد، اما او واقعا یک غول آرام است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد ترسناک اما او واقعا یک غول ملایم است

3. I think prison is going to be a scary thing for Harry.
[ترجمه ب گنج جو] فکر کنم یواش یواش زندان داره میره برا هری چیز ترسناکی بشه.
[ترجمه ترگمان]به نظر من زندون برای هری چیز وحشتناکی خواهد بود
[ترجمه گوگل]فکر می کنم زندان هری به یک چیز ترسناک تبدیل شده است

4. The future is scary but you can't just run to the past cause it's familiar.
[ترجمه ترگمان]آینده ترسناک است، اما شما نمی توانید فقط به گذشته فرار کنید چون آشنا است
[ترجمه گوگل]آینده ترسناک است، اما شما نمی توانید به علت آن آشنا شوید

5. Voyeurs are scary, but they are usually harmless.
[ترجمه ترگمان]voyeurs ترسناک هستند، اما معمولا بی ضرر هستند
[ترجمه گوگل]Voyeurs ترسناک هستند، اما آنها معمولا بی ضرر هستند

6. The scary story made his flesh creep .
[ترجمه ترگمان] داستان ترسناک باعث شد گوشت تنش مورمور بشه
[ترجمه گوگل]داستان ترسناک باعث خزش بدنش شد

7. It was kind of scary, like.
[ترجمه ترگمان]یه جورایی ترسناک بود، مثل
[ترجمه گوگل]این نوع ترسناکی بود، مانند

8. The energy crisis is scary.
[ترجمه ترگمان]بحران انرژی ترسناک است
[ترجمه گوگل]بحران انرژی ترسناک است

9. There'ssomething very scary about him.
[ترجمه ترگمان] در موردش خیلی ترسناکه
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد او بسیار ترسناک است

10. The book is both scary and funny.
[ترجمه ترگمان]کتاب هم ترسناک و هم خنده دار است
[ترجمه گوگل]این کتاب هر دو ترسناک و خنده دار است

11. It was a really scary moment.
[ترجمه ترگمان]یه لحظه واقعا ترسناک بود
[ترجمه گوگل]این یک لحظه واقعا ترسناک بود

12. It was scary being all alone in a strange city.
[ترجمه ترگمان]تنها بودن در یک شهر عجیب و غریب بود
[ترجمه گوگل]ترسناک بودن تنها در یک شهر عجیب و غریب بود

13. However, the more scary his pronouncements, the bigger his budget became.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هرچه اعلامیه های او بیشتر ترسناک می شد بودجه او بیشتر می شد
[ترجمه گوگل]با این حال، سخنان او ترسناک تر بود، بودجه او بیشتر شد

14. For many, it may be too scary.
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری ممکن است بسیار ترسناک باشد
[ترجمه گوگل]برای بسیاری، ممکن است خیلی ترسناک باشد

پیشنهاد کاربران

چندش آور. حالتی روحی ترسناک گرفتن

خوفناک، وحشتناک، هراسناک

هراس انگیز

ترساندن، ترسیدن

ترسیدن


زهره ترک شدن

وحشتناک

scary=ترسناک

مخوف

دهشتناک

سخت.
مثلا در جمله, Although it was scary to see these discussions play out time and again


scary :frightning

ترسان

Scary. =ترسناک، وحشتناک

ترسناک

از چیزی ترسیدن

ترسناک وحشتناک 😱

راستش رو بخواین من عاشق چیز های ترسناک هستم 😍😍😍😍😍

ترسناک، ترسیدن، ترسس

Let it be scary to come soon so I can get married faster
Just kiss your brother's lips, he turns into a boy in love
بزار ترسناک باشه زود بیاد تا اقدام ازدواج سریع تر انجام بدم
کافیست لبای برادرتان را ببوسم اون تبدیل به پسر عاشق میشود


کلمات دیگر: