1. Business is usually quieter at this time of year.
[ترجمه ترگمان]کسب وکار معمولا در این زمان از سال ساکت تر است
[ترجمه گوگل]در این زمان، کسب و کار معمولا ساکت تر است
2. The roads here are much quieter here than in London.
[ترجمه ترگمان]جاده های اینجا بسیار ساکت تر از لندن هستند
[ترجمه گوگل]جاده ها اینجا در اینجا بسیار ساکت تر از لندن هستند
3. Politicians must sometimes long for a quieter life.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران گاهی اوقات برای زندگی آرام تر وقت دارند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران گاهی اوقات برای زندگی بی سر و صدا طول می کشد
4. The new model is quieter, needs less servicing and is more fuel efficient.
[ترجمه ترگمان]مدل جدید آرام تر است، نیاز به سرویس کمتری دارد و کارآمدتر سوخت
[ترجمه گوگل]مدل جدید ساکت تر است، نیازمند تعمیر و نگهداری کمتر است و کارآمدتر است
5. The airlines have invested enormous sums in new, quieter aircraft.
[ترجمه ترگمان]خطوط هوایی مبالغ هنگفتی را در هواپیماهای جدید و آرام تر سرمایه گذاری کرده اند
[ترجمه گوگل]شرکت های هواپیمایی مبلغ هنگفتی در هواپیماهای جدید و ارزان تر سرمایه گذاری کرده اند
6. Blake had grown much quieter - another sign of his advancing years.
[ترجمه ترگمان]بلیک نشان دیگری از سال ها پیش داشت
[ترجمه گوگل]بلیک شد بسیار آرام تر شد - نشانه دیگری از سال های پیشرفت او
7. Life's so much quieter away from the city.
[ترجمه ترگمان]زندگی خیلی آرام تر از شهر است
[ترجمه گوگل]زندگی بسیار ساکت تر از شهر است
8. But by the 1960s it was a quieter place and the residents were fighting to keep it alive.
[ترجمه ترگمان]اما در دهه ۱۹۶۰، مکان آرام تر بود و ساکنان برای زنده نگه داشتن آن می جنگیدند
[ترجمه گوگل]اما در دهه 1960 این مکان آرام بود و ساکنان برای حفظ آن زنده ماندند
9. The wind was quieter there but the dried-out cold it left behind kept pedestrians fast-moving, stiff inside their coats.
[ترجمه ترگمان]باد در آنجا آرام تر شده بود، اما سرمای خشک و خشک در پس left بود - حرکت سریع pedestrians، شق ورق، شق ورق، درون coats
[ترجمه گوگل]باد در آنجا ساکت تر بود، اما سرما خشک شده آن را پشت سر گذاشت و عابر پیاده ها را سریع حرکت داد و در داخل کت های خود سفت و سخت شد
10. She sat for a while, becoming quieter, breathing deeply, ceasing to tremble.
[ترجمه ترگمان]مدتی نشست، آرام شد، نفس عمیقی کشید و شروع به لرزیدن کرد
[ترجمه گوگل]او برای مدتی نشست، ساکت تر شد، تنفس عمیق، متوقف شدن به لرزش
11. Then a quieter, more romantic one.
[ترجمه ترگمان]سپس آرام تر و more شد
[ترجمه گوگل]سپس آرامتر و عاشقانه تر می شود
12. Margarett seemed to her more removed than usual, quieter, but at the same time more attentive to her family.
[ترجمه ترگمان]به نظرش رسید که بیش از همیشه آرام تر و آرام تر از معمول است، اما در عین حال به خانواده او توجه بیشتری نشان می داد
[ترجمه گوگل]مارگاریت به نظر می رسید او را بیشتر از معمول، ساکت تر، اما در عین حال توجه بیشتری به خانواده اش
13. In the quieter moments Scrabble might be the order of the day.
[ترجمه ترگمان]در لحظات آرام تر، Scrabble ممکن است نظم و ترتیب روز باشد
[ترجمه گوگل]در لحظات آرام Scrabble ممکن است دستور روز باشد
14. The boy was quieter than his sister, and gave tongue-tied answers.
[ترجمه ترگمان]پسر ساکت تر از خواهرش بود و پاسخ های مربوط به زبان را به او داد
[ترجمه گوگل]پسربچه تر از خواهرش بود و جوابهای متصل به زبان را می داد