کلمه جو
صفحه اصلی

salvation


معنی : رهایی، رستگاری، نجات، سبب نجات
معانی دیگر : رهایش، آمرزش، بوخت، وسیله ی رستگاری، مایه ی نجات، اسباب آمرزش

انگلیسی به فارسی

رستگاری، نجات، رهایی، سبب نجات


نجات، رستگاری، رهایی، سبب نجات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: salvational (adj.)
(1) تعریف: the act of saving or the condition of being saved from sin or evil; redemption.
مترادف: deliverance, redemption
متضاد: damnation
مشابه: grace

- He had led a life of crime, and it was a loving woman that brought about his salvation.
[ترجمه Melune] او یک زندگی جنایتکارانه را رهبری کرده و سپس زنی با محبت بود که رستگاری وی را باعث شد ( به ارمغان آورد )
[ترجمه ترگمان] او زندگی جنایتی را رهبری کرده بود و این یک زن دوست داشتنی بود که از رستگاری او سرچشمه می گرفت
[ترجمه گوگل] او زندگی جرمی را رهبری کرد و این یک زن دوست داشتنی بود که نجات او را به ارمغان آورد

(2) تعریف: protection or deliverance from harm or difficulty.
مترادف: deliverance, rescue
مشابه: relief

- The liberation of the camp by allied forces brought about the salvation of the surviving inmates.
[ترجمه ترگمان] آزادی اردوگاه به وسیله نیروهای متفق برای نجات زندانیان زنده به ارمغان آورد
[ترجمه گوگل] آزادی اردوگاه توسط نیروهای متحد باعث نجات زندانیان باقی مانده شد

(3) تعریف: something that has the effect of saving or protecting from trouble or harm.
مشابه: relief

- My new job was my salvation.
[ترجمه ترگمان] شغل جدیدم رستگاری من بود
[ترجمه گوگل] شغل جدید من نجات من بود

• deliverance, redemption; act of saving, act of rescuing; savior, means of deliverance
in christianity, the salvation of a person is the fact that christ has saved them from evil.
the salvation of someone or something is the act of saving them from harm.
if someone or something is your salvation, they are responsible for saving you from harm or from an unpleasant situation.

مترادف و متضاد

رهایی (اسم)
release, emancipation, escape, acquittance, quietus, liberation, salvation, delivery, deliverance, rescue, riddance, extrication, escapement, go-by

رستگاری (اسم)
emancipation, salvation, deliverance, redemption

نجات (اسم)
liberation, salvation, rescue

سبب نجات (اسم)
salvation

rescue, saving


Synonyms: conservancy, conservation, deliverance, emancipation, escape, exemption, extrication, keeping, liberation, lifeline, pardon, preserval, preservation, redemption, release, reprieve, restoration, safekeeping, sustentation


Antonyms: endangerment, harm, hurt, injury, loss, waste


جملات نمونه

1. salvation by works
رستگاری از راه کارهای خیر

2. the eternal salvation of the martyrs' souls
رستگاری ابدی روح شهیدان

3. he gives alms for the salvation of his father's soul
به خاطر آمرزش روح پدرش صدقه می دهد.

4. no earthly ruler can guarantee salvation in the life to come
هیچ فرمانروای دنیوی نمی تواند رستگاری آخرت را تضمین کند.

5. his entering upon the way of salvation
ورود او به شاهراه رستگاری

6. the key to the country's economic salvation
کلید رهایی اقتصادی کشور

7. she believes that religion is the only way to eternal salvation
او باور داردکه مذهب یگانه راه رستگاری ابدی است.

8. A drug treatment program was Ron's salvation.
[ترجمه ترگمان]یک برنامه درمانی، رستگاری رون بود
[ترجمه گوگل]یک برنامه درمان دارویی، نجات رون بود

9. Government loans have been the salvation of several shaky business companies.
[ترجمه ترگمان]وام های دولت، نجات چندین شرکت متزلزل تجاری بوده است
[ترجمه گوگل]وام های دولتی شده اند که نجات چندین شرکت کسب و کار لرزان است

10. The Gospel message is one of personal salvation.
[ترجمه ترگمان]پیام انجیل یکی از رستگاری شخصی است
[ترجمه گوگل]پیام انجیل یکی از نجات شخصی است

11. The Internet turned out to be the salvation of the company.
[ترجمه ترگمان]اینترنت تبدیل به نجات شرکت شد
[ترجمه گوگل]اینترنت تبدیل به نجات شرکت شد

12. If she needs salvation, she will posit a savior.
[ترجمه ترگمان]، اگه به رستگاری نیاز داشته باشه اون یه ناجی رو انتخاب می کنه
[ترجمه گوگل]اگر او به نجات نیاز دارد، او یک نجات دهنده است

13. They believe that people can come to salvation through faith.
[ترجمه ترگمان]آن ها بر این باورند که مردم می توانند از طریق ایمان به رستگاری برسد
[ترجمه گوگل]آنها معتقدند که مردم می توانند از طریق ایمان به نجات بروند

14. The medieval Church believed in salvation through faith and works.
[ترجمه ترگمان]کلیسای قرون وسطی به رستگاری از طریق ایمان و کار اعتقاد داشت
[ترجمه گوگل]کلیسای قرون وسطی با ایمان و آثار به نجات ایمان آورد

15. The National Salvation Front has already replied to this series of opposition moves with its own demonstrations.
[ترجمه ترگمان]جبهه نجات ملی پیش از این به این سری از مخالفان در تظاهرات خود پاسخ داده بود
[ترجمه گوگل]جبهه نجات ملی در حال حاضر به این سری از حرکت های مخالف با تظاهرات خود پاسخ داد

16. A closer look revealed the familiar Salvation Army logo on the pot, but this bell-ringer was like none I recognized.
[ترجمه ترگمان]یک نگاه دقیق تر نشان داد که آرم ارتش رستگاری آشنا روی ظرف قرار دارد، اما این زنگ مانند چیزی بود که من می شناختم
[ترجمه گوگل]یک نگاه نزدیک نشان داد که آرم ارتش آشنا آشنا بر روی گلدان، اما این زنگ زنگ مانند هیچ کدام من به رسمیت شناخته شد

17. There is the Salvation Army that is mentioned.
[ترجمه ترگمان]ارتش رستگاری نام دارد که به آن اشاره شده است
[ترجمه گوگل]ارتش نجات است که ذکر شده است

18. An idea is salvation by imagination. Frank Lloyd Wright
[ترجمه ترگمان]یک ایده رستگاری است فرانک لوید رایت
[ترجمه گوگل]یک ایده نجات است با تخیل فرانک لوید رایت

the key to the country's economic salvation

کلید رهایی اقتصادی کشور


He gives alms for the salvation of his father's soul.

به‌خاطر آمرزش روح پدرش صدقه می‌دهد.


She believes that religion is the only way to eternal salvation.

او باور دارد که مذهب یگانه راه رستگاری ابدی است.


he cried, "Christ is my salvation!"

او فریاد زد: "عیسی وسیله‌ی رستگاری من است!"


پیشنهاد کاربران

دوری ازگناه . پاک ازگناه. رهاشدن

پناه یا محافظ
مثال That blanket was my salvation when my car broke down in the snow.
آن پتو محافظ من بود وقتی که ماشینم در برف خراب شد.

رستگاری

رَشاد، فوز

راهگشایی ، فرج

رستگاری
نجات


کلمات دیگر: