1. the quintessence of pride
نمونه ی کامل غرور
2. Her book captures the quintessence of Renaissance humanism.
[ترجمه ترگمان]کتاب او عصاره انسان گرایی رنسانس را در برگرفته است
[ترجمه گوگل]کتاب او ضمیر ناخودآگاه انسانی انسانی رنسانس است
3. An American football game is the quintessence of machismo.
[ترجمه ترگمان]بازی فوتبال آمریکایی جوهر of است
[ترجمه گوگل]یک بازی فوتبال آمریکایی، مکمل ماشینکاری است
4. John is the quintessence of good manners.
[ترجمه ترگمان]جان عصاره ادب و نزاکت است
[ترجمه گوگل]جان پرستش رفتارهای خوب است
5. It was the quintessence of an English manor house.
[ترجمه ترگمان]این نمونه یک خانه اربابی انگلستان بود
[ترجمه گوگل]این پرطرفدارترین خانه ی انگلیسی بود
6. He was the quintessence of all that Eva most deeply loathed.
[ترجمه ترگمان]او عصاره همه این بود که اوا از همه منزجر بود
[ترجمه گوگل]او همه چیزهایی بود که اوا عمیقا لجاج بود
7. Consciousness rather than inanimate matter is the quintessence of his natural world.
[ترجمه ترگمان]Consciousness، جوهر دنیای طبیعی او است
[ترجمه گوگل]آگاهی به جای مسائل بیرونی دغدغه دنیای طبیعی اوست
8. He is the quintessence of Middle America.
[ترجمه ترگمان]او جوهر آمریکای مرکزی است
[ترجمه گوگل]او پرطرفدار آمریکای میانه است
9. Idiom is the quintessence of a language as well as literary works and poems.
[ترجمه ترگمان]idiom جوهر زبان و ادبیات و اشعار ادبی است
[ترجمه گوگل]ایدئوم نجوم یک زبان و همچنین آثار ادبی و اشعار است
10. It keeps and fuses the national spirit and quintessence in national aesthetic consciousness and tradition design.
[ترجمه ترگمان]آن باعث حفظ روح و جوهر ملی در زمینه آگاهی ملی و طراحی سنت می شود
[ترجمه گوگل]این روحیه و نگرش ملی را در هوشیاری و طراحی سنت های ملی حفظ می کند
11. Both the cosmological constant and quintessence fall into the general category of dark energy.
[ترجمه ترگمان]هر دو ثابت کیهانی و quintessence در دسته کلی انرژی تاریک قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]هر دوی کیهانی ثابت و کوانتومی به دسته کلی انرژی تاریک می افتد
12. Peking Opera is the quintessence of Chinese culture!
[ترجمه ترگمان]اپرای پکینگ، عصاره فرهنگ چینی است
[ترجمه گوگل]پکن اپرا پرطرفدار فرهنگ چینی است!
13. It was nationalism, quintessence of Chinese culture and pragmatistic thought that led him to the idea of calendar reform.
[ترجمه ترگمان]این مساله، ناسیونالیسم، عصاره فرهنگ چینی و اندیشه pragmatistic بود که او را به ایده اصلاح تقویم سوق داد
[ترجمه گوگل]این ملی گرایی، جوهر از فرهنگ چینی و فکر pragmatistic که او را به این ایده از اصلاح تقویم منجر شد
14. Chinese lantern, blessed the quintessence of Chinese culture the load.
[ترجمه ترگمان]فانوس چینی جوهر فرهنگ چینی را تقدیس کرد
[ترجمه گوگل]فانوس چینی، پرطرفدارترین فرهنگ چینی را به بار آورد