کلمه جو
صفحه اصلی

satirist


معنی : هجونویس
معانی دیگر : طنزنویس، طنزپرداز

انگلیسی به فارسی

هجو نویس


طنز، هجونویس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who engages in or writes satire.

• writer of satirical literary works, one who uses mockery and derision to demonstrate the negative aspects of human folly
a satirist is a person who uses satire in their writing in order to express their feelings about people or society.

مترادف و متضاد

هجونویس (اسم)
satirist

جملات نمونه

1. Voltaire was a famous French satirist.
[ترجمه ترگمان]ول تر هجو نویس معروف فرانسوی بود
[ترجمه گوگل]ولتر یک خواننده مشهور فرانسوی بود

2. A satirist, you feel, would find rich pickings under such circumstances, and indeed Wang Shuo does just that.
[ترجمه ترگمان]شما احساس می کنید که هجو نویس می تواند در چنین شرایطی، شکارهای غنی داشته باشد، و در واقع وانگ Shuo همین کار را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]در چنین شرایطی، طنز آمیز، در چنین شرایطی می تواند غنی تر شود و در واقع Wang Shuo این کار را انجام می دهد

3. He was a social satirist who portrayed the vices and follies of the aristocratic society of the London of his time.
[ترجمه ترگمان]وی یک هجو اجتماعی اجتماعی بود که معایب و حماقت های جامعه اشرافی لندن را به تصویر می کشید
[ترجمه گوگل]او یک طنز اجتماعی بود که نقدهایی را که در زمان لندن از جامعه اشرافی بود را به تصویر کشیده است

4. Berchoux was a very well known satirist and his illustrators were distinguished men.
[ترجمه ترگمان]Berchoux از هجو نویس و illustrators مشهور بود
[ترجمه گوگل]Berchoux به خوبی شناخته شده satirist بود و نقاشان خود را مردان متمایز بود

5. In writing, Leyner is part gonzo journalist, part satirist.
[ترجمه ترگمان]در نویسندگی، Leyner بخشی از journalist journalist (part)است
[ترجمه گوگل]لینر در نوشتن، روزنامه نگار گونزو، بخشی از طنز است

6. Does it matter that a satirist tells his 80,000 Twitter followers that he thinks Starbucks stinks?
[ترجمه ترگمان]آیا مهم است که یک هجو نویس به هشتاد هزار تن از پیروان خود تویی تر بگوید که فکر می کند استار باکس بوی بدی دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا مهم است که یک طنز به 80،000 پیروان توییتر خود می گوید که فکر می کند که استارباکس نگران است؟

7. An eighteenth - century satirist reviewed the troublesome period.
[ترجمه ترگمان]هجو نویس قرن هجدهم دوره troublesome را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه گوگل]یک ساتریک قرن هجدهم این دوره ناراحت را مرور کرد

8. Thus it was as a satirist that Pope was most effective.
[ترجمه ترگمان]از این رو به عنوان هجو نویس بسیار موثر بود
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، آن را به عنوان یک طنز آمیز بود که پاپ مؤثر بود

9. As a political satirist, scurrility was his trade, you might say.
[ترجمه ترگمان]به عنوان هجو سیاسی سیاسی، تجارت او بود
[ترجمه گوگل]شما ممکن است به عنوان یک طنز سیاسی، جنجالی بودن تجارت او بود

10. This, and my being esteemed a jocular verbal satirist, supported my consequence in the society.
[ترجمه ترگمان]از این گذشته، سخنان من بر هجو نویس هجو ادبی کشیده بود
[ترجمه گوگل]این، و من به عنوان یک شهادت کلامی شگفت انگیز محترم، از نتایج من در جامعه حمایت می کنم

11. He's known as a misogynist, a satirist, a jokester, an attention-seeking bad boy, a creep, an artistic genius, and a man with a history of addiction and abuse.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان a، a، a، an، seeking، و یک مرد با سابقه اعتیاد و سو استفاده مشهور است
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک متفکر غریبه، طنزچی، جاستر، پسر خائن با توجه، خزنده، نابغه هنری و مردی با سابقه اعتیاد و سوء استفاده شناخته شده است

12. An Anglo-Irish satirist and political pamphleteer, considered one of the greatest masters of English prose and one of the most impassioned satirists of human folly and pretension.
[ترجمه ترگمان]یک هجو نویس انگلیسی - ایرلندی و pamphleteer سیاسی، که یکی از بزرگ ترین استادان نثر انگلیسی محسوب می شود و یکی از the satirists impassioned و pretension است
[ترجمه گوگل]یکی از متفکران مشتاق و انگلیسی Anglo-Irish، یکی از بزرگترین اساتید انگلیسی پروس و یکی از پرطرفدارترین متفکران احمقانه و تظاهر انسانهاست

13. He built a reputation in the 1970s as a social satirist.
[ترجمه ترگمان]او در دهه ۱۹۷۰ به عنوان هجو اجتماعی شهرتی به دست آورد
[ترجمه گوگل]او در دهه 1970 شهرتی به عنوان یک طنز اجتماعی داشت

14. The passage which opens this chapter is an instance of a satirist attacking a higher social class.
[ترجمه ترگمان]گذرگاهی که این فصل را باز می کند، نمونه ای از هجو نویس است که به طبقه اجتماعی بالاتر حمله می کند
[ترجمه گوگل]گذرگاهی که این فصل را باز می کند نمونه ای از یک طنز است که حمله به یک طبقه اجتماعی بالاتر را می دهد

پیشنهاد کاربران

satirist ( هنرهای نمایشی )
واژه مصوب: طنزپرداز
تعریف: شخصی که به صورت حرفه ای به نوشتن و خلق آثار طنز می پردازد|||متـ . طنزنویس


کلمات دیگر: