کلمه جو
صفحه اصلی

recur


معنی : دور زدن، عود کردن، تکرار شدن، باز رخدادن
معانی دیگر : (خاطره یا اندیشه و غیره) بازگشتن، رجعت کردن، دوباره خطور کردن، دوباره روی دادن، دوباره پدیدار شدن، متوسل شدن به، دست یازیدن، دست زدن به

انگلیسی به فارسی

عود کردن، تکرار شدن، دور زدن، باز رخ دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: recurs, recurring, recurred
مشتقات: recurringly (adv.)
(1) تعریف: to occur another time or repeatedly.

(2) تعریف: to come back to mind or attention.

(3) تعریف: to appear again or repeatedly, as a word in a text, a habitual behavior, or the like.
مشابه: act up

• happen again, repeat; come to mind again; reappear, resurface
if something recurs, it happens again, either once or many times; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] بازگشتن، باز رخ دادن، تکرار شدن

مترادف و متضاد

دور زدن (فعل)
twinge, round, circle, skirt, environ, orbit, revolve, recur, compass, perambulate, wamble, send round

عود کردن (فعل)
return, relapse, recur, recrudesce

تکرار شدن (فعل)
repeat, recur

باز رخدادن (فعل)
recur

happen again; repeat in one’s mind


Synonyms: be remembered, be repeated, come again, come and go, come back, crop up again, haunt thoughts, iterate, persist, reappear, recrudesce, reiterate, repeat, return, return to mind, revert, run through one’s mind, turn back


Antonyms: halt, stop


جملات نمونه

1. if you bother him too much he may recur to violence
اگر خیلی او را اذیت کنی ممکن است دست به خشونت بزند.

2. There is a danger that the disease may recur.
[ترجمه foad bahmani] خطر اینکه بیماری تکرار شود وجود دارد.
[ترجمه seyed] خطر اینکه بیماری عود کند وجود دارد
[ترجمه ترگمان]خطری وجود دارد که بیماری ممکن است دوباره تکرار شود
[ترجمه گوگل]خطر وجود دارد که بیماری ممکن است دوباره تکرار شود

3. If the swelling should recur, please take this medicine immediately.
[ترجمه Foad bahmani] اگر تورم تکرار شد، سریعا این دارو را مصرف کنید لطفاً.
[ترجمه ترگمان]اگه تورم دوباره عود کنه لطفا سریعا این دارو رو بردار
[ترجمه گوگل]اگر تورم باید تجدید شود، لطفا این دارو را بلافاصله مصرف کنید

4. Economic crises recur periodically.
[ترجمه ترگمان]بحران های اقتصادی به صورت دوره ای تکرار می شوند
[ترجمه گوگل]بحران های اقتصادی به صورت دوره ای باز می گردد

5. We have to recur to arms for guarding our national dignity.
[ترجمه ترگمان]ما باید برای محافظت از اعتبار ملی مان دوباره به آغوش بکشیم
[ترجمه گوگل]ما باید به اسلحه برای حفظ کرامت ملی ما احضار کنیم

6. This kind of problem is likely to recur.
[ترجمه ترگمان]این نوع مشکل احتمالا تکرار خواهد شد
[ترجمه گوگل]این نوع مشکلی احتمالا دوباره اتفاق می افتد

7. Let us recur to the problem discussed last night.
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید درباره مساله دیشب با هم صحبت کنیم
[ترجمه گوگل]بگذارید ما را به مسئله ای که در شب گذشته مورد بحث قرار گرفت، متوقف کنیم

8. The symptoms tend to recur.
[ترجمه ترگمان]نشانه ها تمایل به تکرار دارند
[ترجمه گوگل]علائم تکرار می شوند

9. These same skills recur throughout the book.
[ترجمه ترگمان]این مهارت ها در سراسر کتاب تکرار می شوند
[ترجمه گوگل]این مهارت های مشابه در سراسر کتاب وجود دارد

10. Those are periods of structural change and they recur after substantial periods.
[ترجمه ترگمان]آن ها دوره های تغییرات ساختاری هستند و پس از دوره های قابل توجهی تکرار می شوند
[ترجمه گوگل]این ها دوره های تغییر ساختاری هستند و بعد از دوره های قابل توجهی دوباره ظاهر می شوند

11. And not only do the themes recur, but they overlap.
[ترجمه ترگمان]و نه تنها موضوعات تکرار می شوند، بلکه با هم همپوشانی دارند
[ترجمه گوگل]و نه تنها تم ها به هم می پیوندند، بلکه همپوشانی دارند

12. Two problems recur in attempts to adopt any of the above solutions to the problem of natural monopoly.
[ترجمه ترگمان]دو مشکل در تلاش برای اتخاذ هر کدام از راه حل های بالا برای مساله انحصار طبیعی تکرار شدند
[ترجمه گوگل]دو مشکل در تلاش برای اتخاذ هر یک از راه حل های فوق برای مشکل انحصار طبیعی وجود دارد

13. A range of issues recur throughout Genet's book.
[ترجمه ترگمان]طیف وسیعی از موضوعات در کتاب ژنه تکرار می شود
[ترجمه گوگل]طیف وسیعی از مسائل در سراسر کتاب ژن وجود دارد

14. Some themes recur in several papers and this is indicative of their urgency.
[ترجمه ترگمان]برخی موضوعات در مقالات متعددی تکرار می شوند و این نشان دهنده فوریت آن ها است
[ترجمه گوگل]برخی از مضامین در چندین مقاله تجدید می شوند و این نشان دهنده فوری بودن آنها است

15. Particular themes recur in any discussion of Andrew Lloyd Webber.
[ترجمه ترگمان]این موضوع را به او داده بودم که او را به کی معرفی کنند
[ترجمه گوگل]تم های خاص در هر بحثی از اندرو لوید وبر بازتاب می شوند

He kept recurring to the first question.

او مدام به سؤال اول برمی‌گشت.


recurring memories

خاطرات تکرارشونده


A problem that has recurred many times.

مسئله‌ای که بارها تکرار شده است.


If you bother him too much he may recur to violence.

اگر خیلی او را اذیت کنی ممکن است دست به خشونت بزند.


پیشنهاد کاربران

عود کردن، دوباره رخ دادن، بروز مجدد

تنبیه مالی - جریمه


کلمات دیگر: