کلمه جو
صفحه اصلی

tarsus


معنی : قوزک پا، استخوان قوزک پا
معانی دیگر : (کالبد شناسی - جانور شناسی) استخوان مچ پا، قوزک، رجوع شود به: tarsometatarsus، شهر باستانی طرسوس (در جنوب ترکیه)، ساق پای مره

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی) استخوان قوزک پا، قوزک پا، ساق پای مرغ


تارسوس، قوزک پا، استخوان قوزک پا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: tarsi
(1) تعریف: the group of seven bones of which the human ankle is composed.

(2) تعریف: a small plate of connective tissue along the rim of the eyelid that helps shape and stiffen it.

(3) تعریف: the group of bones forming the equivalent of the ankle in the hind legs of four-footed animals.

(4) تعریف: the lower, segmented section of an insect's leg.

• one of the bones of the ankle (anatomy, zoology)

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] قوزک پا، پنجه. پنجمین مفصل پا که بین یک تا پنج مفصل دارد

مترادف و متضاد

قوزک پا (اسم)
ankle, tarsus

استخوان قوزک پا (اسم)
tarsus, tarsal

جملات نمونه

1. He said his name was Saul of Tarsus .
[ترجمه ترگمان] اون گفت که اسمش \"ساول of\" - ه
[ترجمه گوگل]او گفت نام او Saul of Tarsus است

2. The avian tarsometatarsus distinguished from the tarsus and metatarsus of other quadruped by its unique characteristic of structure.
[ترجمه ترگمان]این پرنده با ویژگی منحصر به فردش از ساختار tarsus و metatarsus سایر چهارپایان متمایز و متمایز بود
[ترجمه گوگل]Tarsometatarsus پرندگان از تمساح و متاتارس های دیگر چهار با ویژگی های منحصر به فرد از ساختار آن متمایز است

3. The arthroscopic portals and synovial membrane of tarsus in cows were studied by using arthroscopy.
[ترجمه ترگمان]The arthroscopic و membrane synovial در گاوها با استفاده از arthroscopy مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]پورتال آرتروسکوپی و غشای سینوویو تارسوس در گاوها با استفاده از آرتروسکوپی مورد بررسی قرار گرفتند

4. Saul of Tarsus had thought he was obeying God by persecuting the early Christians.
[ترجمه ترگمان]سال گذشته، ساول of فکر کرده بود که او به خاطر آزار دادن مسیحیان زودتر از خداوند اطاعت می کند
[ترجمه گوگل]ساول تارسوس تصور می کرد که از طریق آزار و اذیت مسیحیان اولیه از خدا اطاعت می کند

5. To study the effect of eyelid reconstruction replacing tarsus with plantar dermis.
[ترجمه ترگمان]برای مطالعه اثر پلک زدن بر روی پوست غشای میانی پا به جای می گذارد
[ترجمه گوگل]برای بررسی تأثیر بازسازی پلک جایگزین تارسوس و درم پالتر

6. Coxa, trochanter, femur, patella, tibia, metatarsus, and tarsus.
[ترجمه ترگمان]Coxa، trochanter، استخوان ران، استخوان ران، درشت نی و قوزک پا و قوزک پا
[ترجمه گوگل]کوکسا، تروکانتر، فک بالا، پاتلا، تیبیا، متاتارس و تارسوس

7. Finally, the tarsus bone in her ankle is shaped like our ancestors.
[ترجمه ترگمان]در آخر استخوان قوزک پای اون شبیه اجداد ماست
[ترجمه گوگل]در نهایت، استخوان تارسوس در مچ پا او مانند اجداد ما شکل گرفته است

8. He loved Paul of Tarsus, liked St John, hated St James as much as he dared, and regarded with mixed feelings Timothy, Titus, and Philemon.
[ترجمه ترگمان]پل of را دوست داشت، از سنت جان خوشش می آمد، تا آنجا که جرات داشت از سنت جیمز متنفر بود و با احساسات آمیخته به احساسات تیموتی، تای توس و Philemon می نگریست
[ترجمه گوگل]او پل از تارسوس را دوست داشت، سنت جان را دوست داشت، از سنت جیمز متنفر بود، همانطور که جرأت می کرد و با احساسات مخلوط تیموتی، تیتوس و فیلیمن را در نظر می گرفت

9. Then Barnabas went to Tarsus to look for Saul.
[ترجمه ترگمان]پس \" بی بی \"رفته که به دنبال\" ساول \" بگرده
[ترجمه گوگل]سپس بارناباس به تارسوس رفت تا سعل را جستجو کند

10. Saul of Tarsus was converted on a sudden, but no man ever went through a greater horror of darkness than he did before Ananias came to him with the words of comfort.
[ترجمه ترگمان]با این حال، سال گذشته، ساول of به این نتیجه رسیده بود، اما هیچ مردی از این وحشت بزرگ تر از آنچه پیش از آن بود، با کلمات آرامش بخش به او وارد شده بود
[ترجمه گوگل]Saul of Tarsus به طور ناگهانی تبدیل شد، اما هیچ کس تا به حال از طریق ترسناک تر از تاریکی بیش از قبل قبل از Ananias با کلمات راحتی آمد

11. The cellular constituents of the carpus and tarsus were investigated in 6 healthy Holstein cows.
[ترجمه ترگمان]اجزای سلولی of و tarsus در ۶ گاو سالم هولشتاین بررسی شدند
[ترجمه گوگل]اجزای سلولی کپسول و تارسوس در 6 گاو سالم هولشتاین مورد بررسی قرار گرفتند

12. Born Saul of Tarsus, he had a conversion on the road to Damascus.
[ترجمه ترگمان]او از اهل of به دنیا آمده بود و در راه دمشق تغییر مسیر داده بود
[ترجمه گوگل]سائول از تارس متولد شد، او در جاده به دمشق تبدیل شده بود

13. They include the levator and depressor of the trochanter, tibia and tarsus and the levator of the pretarsus.
[ترجمه ترگمان]آن ها شامل levator و چوب trochanter، درشت نی و tarsus و the of هستند
[ترجمه گوگل]آنها عبارتند از لویاتور و افسردگی تریاکانتر، تیبیا و تارسوس و تسکین دهنده پیشارسوس

14. The most valuable thing he did, however, was champion the cause of that volatile and "dangerous" convert, Saul of Tarsus .
[ترجمه ترگمان]با این حال، ارزشمندترین کاری که او انجام داد این بود که علت آن فرار بود و \"خطرناک\"، \"سول of\"
[ترجمه گوگل]با این حال، ارزشمندترین چیزی که باعث شد این زوایای غیر قابل تغییر و خطرناک، Saul of Tarsus را قهرمان کند

15. In the Christian tradition, the conversion of Saul of Tarsus is a well known example and that of Muhammed on the mountain is fundamental to Moslem belief.
[ترجمه ترگمان]در سنت مسیحیت، تبدیل \"سول\" به عنوان مثال معروف و معروف به محمد در کوهستان، امری بنیادی برای اعتقاد مسلمانان به شمار می رود
[ترجمه گوگل]در سنت مسیحیت، تبدیل سول تارس به عنوان مثال شناخته شده است و Muhammed در کوه برای باور مسلمان اساسی است

پیشنهاد کاربران

تارس:اسکلت لطیفی که در ضخامت پلک ها وجود دارد.


کلمات دیگر: