کلمه جو
صفحه اصلی

sated


معنی : سیرچشم

انگلیسی به فارسی

سدیم، سیرچشم


انگلیسی به انگلیسی

• having had more than enough of something than one can easily drink or eat at one time; surfeited
if you are sated with something, you have had more of it than you can enjoy; a formal word.

مترادف و متضاد

سیرچشم (صفت)
satisfied, contended, sated, satiated

جملات نمونه

1. after a short while, the harem's pleasures sated him
پس از اندک زمانی،لذایذ حرمسرا او را اشباع کرد.

2. The tiger has once tasted blood is never sated with the taste of it.
[ترجمه ترگمان]زمانی که ببر طعم خون را چشیده هرگز با طعم آن سیراب نشده است
[ترجمه گوگل]ببر یک بار طعم خون است که هرگز با طعم و مزه آن نشسته است

3. He had sated his lust.
[ترجمه ترگمان]او شهوت خود را سیراب می کرد
[ترجمه گوگل]او دلش را تسکین داد

4. You wake up early, your desire sated, your hormones at manageable levels.
[ترجمه ترگمان]، صبح زود بیدار میشی آرزوی تو برآورده می شه هورمون های تو در مراحل قابل کنترله
[ترجمه گوگل]شما زودتر از خواب بیدار می شوید، تمایل خود را از بین می برد، هورمون های خود را در سطوح قابل کنترل

5. They drew away from each other, so mutually sated with explosive body contact that both needed a temporary reprieve.
[ترجمه ترگمان]آن ها از هم فاصله گرفتند، بنابراین متقابلا یکدیگر را با تماس بدن انفجاری که هر دو به یک مهلت موقتی نیاز داشتند، سیر می کردند
[ترجمه گوگل]آنها از یکدیگر جدا شده بودند، به طوری متقابلا با تماس بدن انفجاری، که هر دو نیاز به موقت معکوس بود

6. Now an elder statesman, ambition frustrated but perforce sated, he is positioned to tell a riveting story.
[ترجمه ترگمان]حالا یک سیاست مدار بزرگ، جاه طلبی، نا امید کننده، اما مجبور به سیر کردن می شود، قرار است داستان واقعی را تعریف کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یکی از بزرگترین دولتشناسان، جاه طلبی ناامید شده است اما از نظر سرسختی، او در موقعیتی قرار می گیرد که داستان نابودی را بگوید

7. The organism may be sated, but soon it begins to crave again.
[ترجمه ترگمان]ارگانیسم ممکن است سیراب شود، اما به زودی دوباره شروع به crave می کند
[ترجمه گوگل]ارگانیسم ممکن است سدیم شود، اما به زودی دوباره شروع می شود

8. A sated man loathes honey, But to a famished man any bitter thing is sweet.
[ترجمه ترگمان]یک مرد سیراب از عسل، اما برای یک مرد گرسنه هر چیز تلخی شیرین است
[ترجمه گوگل]یک مرد خیس خورده عسل، اما به یک مرد گرسنه، هر چیز تلخ شیرین است

9. Its hunger sated, the lion dozed.
[ترجمه ترگمان]شیر سیراب شد، شیر به خواب رفت
[ترجمه گوگل]گرسنگی خیس شده، شیر خشک شده است

10. Drogon hunted far afield, but when he was sated he liked to bask in the sun at the apex of the Great Pyramid, where once the harpy of Meereen had stood.
[ترجمه ترگمان]Drogon در صحرا شکار شده بود، اما وقتی سیراب می شد، دوست داشت خورشید را در راس هرم بزرگ ببیند، جایی که زمانی جانور of ایستاده بود
[ترجمه گوگل]Drogon شکار دور دوربینی، اما زمانی که او خیس شد، او دوست داشت در خورشید در بالای هرم بزرگ، که در آن یک بار harpy از Meereen بود ایستاده بود

11. He has filled me with bitter herbs and sated me with gall.
[ترجمه ترگمان]اون منو با گیاهان تلخ پر کرده و با صفرا من رو سیر کرده
[ترجمه گوگل]او مرا با گیاهان تلخ پر کرده و به من زل زده است

12. You are sated with shame, not glory.
[ترجمه ترگمان] تو با شرم سیر شدی، نه افتخار
[ترجمه گوگل]شما با شرمندگی، نه افتخار هستید

13. Just as Francis was sated with the high political world, Astill was insatiable.
[ترجمه ترگمان]همانطور که فرانسیس با دنیای سیاسی بالا سیر می کرد، Astill سیری ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]درست همانطور که فرانسیس با دنیای سیاسی بالا سر و کار دارد، آستیل ناپیدا بود

14. In the evening, sated with such wealth, they return to the oilcloth and kerosene lamp that constitute the whole setting of their life.
[ترجمه ترگمان]عصر که با چنین ثروتی سیراب می شوند، به the و چراغ نفتی برمی گردند که کل مجموعه زندگی آن ها را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]در شب، با چنین ثروت، آنها به پارچه مشمع و لامپ نفتخوار بازگشته اند که کل محیط زندگی خود را تشکیل می دهند

15. But eat breakfast, and you sated until later.
[ترجمه ترگمان] اما صبحونه بخور، و تا دیر وقت غذا می خوری
[ترجمه گوگل]اما صبحانه بخورید و تا چند وقت دیگر خیس می شوید

پیشنهاد کاربران

راضی



کلمات دیگر: