کلمه جو
صفحه اصلی

quixotic


معنی : وابسته به دان کیشوت، ارمان گرای
معانی دیگر : وابسته به یا همانند دن کیشوت (don quixote قهرمان رمانی به همین نام)، خیالپرست

انگلیسی به فارسی

خیال‌پرست، آرمان گرای، ناواقع‌بین، ایده‌آلیست


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: quixotically (adv.)
• : تعریف: absurdly and impractically gallant or idealistic.
مترادف: romantic
مشابه: chimerical, chivalrous, crazy, fanciful, fantastic, foolhardy, gallant, idealistic, impractical, ineffective, mad, preposterous, ridiculous, starry-eyed, unrealistic, utopian, visionary, wild

- His quixotic plan to become the hero of the people by establishing farms in the desert was ill-conceived.
[ترجمه ترگمان] طرح آرمان گرایانه او برای تبدیل شدن به قهرمان مردم با ایجاد مزارع در صحرا بیمار بود
[ترجمه گوگل] طرح اوجگیری او برای تبدیل شدن به قهرمان مردم از طریق ایجاد مزارع در صحرا بدرفتاری شد

• like don quixote (chivalrous, romantic, impractical, idealistic)
quixotic means having romantic and unrealistic ideas of things that are impossible or impractical; a literary word.

مترادف و متضاد

idealistic


وابسته به دن کیشوت (صفت)
quixotic

ارمان گرای (صفت)
quixotic

Synonyms: chimerical, chivalrous, dreaming, dreamy, foolish, impetuous, impractical, impulsive, romantic, starry-eyed, unrealistic, utopian, visionary


جملات نمونه

1. This is a vast, exciting and some say quixotic project.
[ترجمه ترگمان]این یک پروژه بزرگ، هیجان انگیز و یک پروژه quixotic است
[ترجمه گوگل]این بزرگ، هیجان انگیز است و برخی از آنها می گویند پروژه کوکسوتیو

2. This is a vast, exciting, and perhaps quixotic project.
[ترجمه ترگمان]این یک پروژه بزرگ، هیجان انگیز، و شاید quixotic است
[ترجمه گوگل]این یک پروژه وسیع، هیجان انگیز و شاید قاعده است

3. This ended in a quixotic campaign for statehood.
[ترجمه ترگمان]این کار در یک کمپین quixotic برای تشکیل ایالت ها به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این در مبارزات انتخاباتی برای دولت است

4. Maureen and Christine understood that theirs was a quixotic task.
[ترجمه ترگمان]مورین و Christine به درک این مساله پی بردند که آن ها یک کار quixotic هستند
[ترجمه گوگل]مورین و کریستین فهمیدند که آنها یک کار دشواری بودند

5. He began a quixotic search for the mother who abandoned him.
[ترجمه ترگمان]به جستجوی مادری که او را ترک کرده بود جستجو کرد
[ترجمه گوگل]او شروع به جست و جوی زشتی برای مادرش کرد که او را رها کرد

6. Jesse Jackson ran a quixotic campaign against Michael Dukakis in 198
[ترجمه ترگمان]جسی جکسون در سال ۱۹۸ یک کمپین quixotic را علیه مایکل Dukakis انجام داد
[ترجمه گوگل]جسی جکسون در سال 198 در برابر مایکل دوکاکیس مبارزاتی را به وجود آورد

7. Particularly quixotic is their concept of the sources of illegitimacy.
[ترجمه ترگمان]خصوصا \"quixotic\"، مفهوم خود از منابع عدم مشروعیت را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]به طور خاص، مفهوم خود راجع به منابع غیرقانونی بودن، قاعده ای است

8. My superior self was on a quixotic errand!
[ترجمه ترگمان]وظیفه برتر من در یک کار quixotic بود!
[ترجمه گوگل]من خودم را برتر از آنچه که هستم، بر عهده گرفتم

9. These may seem quixotic or paradoxical choices, but bear with me.
[ترجمه ترگمان]اینها ممکن است quixotic یا انتخاب های متناقض به نظر برسند، اما همراه من باشند
[ترجمه گوگل]این ممکن است به نظر می رسد choixotic یا paradoxical، اما با من همراه است

10. Give me a Don Quixotic Spear so that I fight with the wind wheel.
[ترجمه ترگمان]به من یکی مثل نیزه Quixotic بده تا من با چرخ بادی بجنگم
[ترجمه گوگل]یک قاتل Don Quixotic را به من بده تا من با چرخ بادی مبارزه کنم

11. He has always lived his life by a hopelessly quixotic code of honour.
[ترجمه ترگمان]او همیشه در زندگی خود با یک رمز hopelessly quixotic زندگی می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه زندگی خود را با یک کد ناامیدانه quixotic از افتخار زندگی می کردند

12. So here, thought Dalgliesh, lay the secret of Berowne's quixotic decision to give up his job.
[ترجمه ترگمان]باخود اندیشید: خوب، اینجا، این تصمیم quixotic است که کارش را ول کند
[ترجمه گوگل]بنابراین، در اینجا، داللیهه فکر می کند، راز تصمیم گیری بیوونه را برای رها کردن کار خود

13. But the most startling fact revealed in the survey even had an element of quixotic honour attached to it.
[ترجمه ترگمان]اما شگفت انگیزترین واقعیت در این تحقیق نشان داد که حتی یک نشانه افتخار آمیز نیز وجود دارد که به آن ضمیمه شده است
[ترجمه گوگل]اما حیرت انگیزترین واقعه در این نظرسنجی حتی عناصری از احترام قشنگی را نیز به خود جلب کرد

14. Six hundred men, some from the most distinguished aristocratic families, went on trial for the quixotic rising of December 182
[ترجمه ترگمان]ششصد نفر، که برخی از the خانواده های اشرافی بودند، در روز ۱۸۲ دسامبر برای the به محاکمه رفتند
[ترجمه گوگل]شصت مرد، بعضی از خانواده های برجسته اشرافی، برای محک زدن در 1812 دسامبر محاکمه شدند

This is a vast, exciting and some say quixotic project.

این پروژه‌ای گسترده، هیجان‌انگیز و برخی می‌گویند پروژه آرمان‌گرایی است.


He began a quixotic search for the mother who abandoned him.

او جستجویی غیرواقع‌بینانه را به دنبال مادری که او را رها کرده بود شروع کرد.


پیشنهاد کاربران

آرمان گرا

غیر واقع بین


کلمات دیگر: