کلمه جو
صفحه اصلی

scholarly


معنی : فاضل، دانشمندانه
معانی دیگر : وابسته به دانشمندی، عالمانه، محققانه، حکیمانه، فاضلانه، دانشور، پرسواد، پژوهشگر

انگلیسی به فارسی

دانشمند، فاضل، پژوهشگر، دانشمندانه


علمی، دانشمندانه، فاضل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: scholarliness (n.)
• : تعریف: of or appropriate to a scholar.
مترادف: academic, erudite, learned, lettered
متضاد: unscholarly
مشابه: bookish, educated, highbrow, intellectual, literate, scholastic, studious, well-versed

- His parents were entrepreneurs, but he enjoyed more scholarly pursuits.
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش کارآفرین بودند، اما از کاره ای پژوهشی بیشتری برخوردار بود
[ترجمه گوگل] پدر و مادرش کارآفرین بودند، اما از تحصیلات بیشتری برخوردار بود

• learned, educated; intellectual, academic
a scholarly piece of writing or a scholarly discussion is serious and careful and is usually written by an academic at a university.
a scholarly person spends a lot of time studying and knows a lot about academic subjects.

مترادف و متضاد

academic


فاضل (صفت)
accomplished, learned, scholarly, lettered, exceeding, redundant, separative

دانشمندانه (صفت)
scholarly, erudite

Synonyms: bookish, cultured, educated, erudite, intellectual, learned, lettered, literate, longhair, scholastic, schooled, studious, taught, trained, well-read


Antonyms: uneducated, unscholarly


جملات نمونه

1. a scholarly article about ferdowsi
یک مقاله ی حکیمانه درباره ی فردوسی

2. a scholarly speech
نطق دانشمندانه

3. his father was a scholarly man
پدر او مرد دانشمندی بود.

4. He was an intellectual, scholarly man.
[ترجمه ترگمان]او یک دانشمند روشنفکر و دانشمند بود
[ترجمه گوگل]او یک مرد فکری و علمی بود

5. The scholarly monographs were published as pamphlet.
[ترجمه ترگمان]monographs علمی به عنوان جزوه منتشر شدند
[ترجمه گوگل]مورفولوژی های علمی به عنوان جزوه منتشر شد

6. There was an explosion of scholarly interest in her poetry.
[ترجمه ترگمان]انفجاری از علاقه علمی به شعر او وجود داشت
[ترجمه گوگل]انفجار علاقه علمی به شعر او وجود داشت

7. She was a scholarly woman who had specialized in Italian literature at university.
[ترجمه ترگمان]او زنی فاضل بود که در رشته ادبیات ایتالیایی در دانشگاه تخصص داشت
[ترجمه گوگل]او زن علمی بود که در ادبیات ایتالیایی در دانشگاه تخصص داشت

8. My object was to publish a scholarly work on Peter Mourne.
[ترجمه ترگمان]هدف من انتشار یک اثر علمی درباره پیتر Mourne بود
[ترجمه گوگل]هدفم این بود انتشار یک کار علمی در پیتر مورن

9. Overall this book is a well produced scholarly account of the physics of polymer solutions.
[ترجمه ترگمان]در کل این کتاب یک حساب علمی تولید شده از فیزیک راه حل های پلی مر است
[ترجمه گوگل]به طور کلی این کتاب یک گزارش علمی فیزیکی از راه حلهای پلیلی است

10. A scholarly opinion can make or break a picture, as in the case of a Saraceni which we sold in 198
[ترجمه ترگمان]یک نظر علمی می تواند یک تصویر را تجزیه و یا تجزیه کند، مانند in که در ۱۹۸ به فروش می رسد
[ترجمه گوگل]یک نظر علمی می تواند یک تصویر را به تصویر بکشاند، یا همانطور که در مورد یک Saraceni که ما در 198 فروختیم

11. Sir Ian provides an eminently readable and always scholarly account of these very diverse matters.
[ترجمه ترگمان]سرایان، این موضوعات بسیار متنوع را به طور برجسته ای قابل خواندن و همواره علمی ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]سر یان یک گزارش فوق العاده قابل خواندن و همیشه علمی از این موضوعات بسیار متنوع را فراهم می کند

12. In 1154-5 Andrew returned to his scholarly work in Paris.
[ترجمه ترگمان]در ۱۱۵۴ - ۵ اندرو به کار تحقیقاتی خود در پاریس بازگشت
[ترجمه گوگل]در سال 1154-5 اندرو بازگشت به کار علمی خود را در پاریس

13. Scholarly cataloguers colour-photographed and explored every detail.
[ترجمه ترگمان]از رنگ های photographed cataloguers استفاده کنید و تمام جزئیات آن را بررسی کنید
[ترجمه گوگل]کاتالوگگرهای علمی رنگی را به تصویر کشیدند و هر جزئیات را بررسی کردند

14. Ironically, Vivian herself becomes the object of scholarly study.
[ترجمه ترگمان]از قضا، ویویان خودش به موضوع مطالعه علمی مبدل می شود
[ترجمه گوگل]به طرز وحشیانه ای، ویویان خود موضوع تحقیق علمی می شود

15. Yet the scholarly energy which reinvigorated abstract concepts of political function was identical with that which satirized them.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، انرژی علمی که به مفاهیم انتزاعی عملکرد سیاسی می بخشد با آنچه آن ها را مورد هجو قرار داد، یک سان بود
[ترجمه گوگل]با این وجود، انرژی علمی که مفاهیم انتزاعی عملکرد سیاسی را تحریک می کرد، با آنچه که آنها را تحسین می کرد، یکسان بود

a scholarly speech

نطق دانشمندانه


a scholarly article about Ferdowsi

یک مقاله‌ی حکیمانه درباره‌ی فردوسی


His father was a scholarly man.

پدر او مرد دانشمندی بود.


پیشنهاد کاربران

پژوهشی

فرهیخته

خرخون

the condition with awareness
در فارسی به امور حکیمانه اشاره دارد
کلمه حکیمانه بر اساس قواعد ساختمان واژه در زبان فارسی از حکیم انه ساخته شده است که صفتی نسبی میباشد

scholarly
کاربرد گرامری؛ صفت

معناها
یک، دانش اندوز یا دانش اندوخته؛ که زمان بسیاری به یاد گرفتن و تحصیل کردن موضوعی گذرانده است یا می گذراند و پیرامونش بسیار می داند

دو، دانش اندوزشی؛ هامبسته یا مرتبط با تحصیل جدی و آکادمیکِ موضوعی در جایی چون دانشگاه یا آکادمی


آکادمیک
دانشگاهی




کلمات دیگر: