1. Sagacity, unlike cleverness, may increase with age.
[ترجمه ترگمان]sagacity، برخلاف هوش، ممکن است با گذشت زمان افزایش یابد
[ترجمه گوگل]Sagacity، بر خلاف هوشمندانه، ممکن است با سن افزایش یابد
2. It required a statesman's foresight and sagacity to make the decision.
[ترجمه ترگمان]این کار مستلزم پیش بینی یک سیاست مدار و زیرکی بود تا این تصمیم را بگیرد
[ترجمه گوگل]برای پیش بینی و تحریک دولتنشین تصمیم گیری لازم بود
3. Jane was cheered by his sagacity and quick eye for the ridiculous - a welcome change from pompous people like the Pyglings.
[ترجمه ترگمان]جین از زیرکی و چشمان تیزبین خود برای تغییر قیافه مسخره مانند the خوشحال شد
[ترجمه گوگل]جین توسط سرسختی و چشم سریعش برای مضحک تشویق شد - یک تغییر خوش آمدید از افراد پرمعنا مانند Pyglings
4. He was a man of great political sagacity and formidable resolution.
[ترجمه ترگمان]او مردی بود از زیرکی سیاسی و عزم راسخ
[ترجمه گوگل]او مردی با شکوه سیاسی و وضوح زیاد بود
5. Not that he was unconscious of his sagacity.
[ترجمه ترگمان]نه اینکه از زیرکی خود آگاه باشد
[ترجمه گوگل]نه این که او از غرق شدنش ناخودآگاه بود
6. When we were in difficulties his sagacity and sangfroid were beyond doubt, as was his kindliness to his colleagues.
[ترجمه ترگمان]وقتی با مشکلات او مواجه شده بودیم، زیرکی و خونسردی او فراتر از شک و تردید بود، همان گونه که مهربانی و مهربانی او برای همکارانش بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما در معرض مشکلات بودیم، اوضاع و صمیم قلب او فراتر از شک و تردید بود، همانطور که مهربانیش به همکارانش بود
7. It needs no great sagacity to see that the writer is a novice at his task.
[ترجمه ترگمان]او از این که نویسنده تازه کار باشد به زیرکی نیاز ندارد
[ترجمه گوگل]برای دیدن این که نویسنده تازه کار در وظیفه اش است، نیازی به هیچ چیز نیست
8. Sagacity, unlike cleverness, usually increases with age.
[ترجمه ترگمان]sagacity، برخلاف هوش، معمولا با سن زیاد می شود
[ترجمه گوگل]Sagacity، بر خلاف هوشمندانه، معمولا با سن افزایش می یابد
9. He had a reputation for business sagacity.
[ترجمه ترگمان]اون شهرت زیادی برای کسب و کار داشت
[ترجمه گوگل]او شهرت خوبی برای تجارت داشت
10. A spot of sagacity is also advisable.
[ترجمه ترگمان]یک نقطه از عقل نیز توصیه می شود
[ترجمه گوگل]یک نقطه ضعف نیز توصیه می شود
11. Charity knows no adversary; sagacity breeds no worry.
[ترجمه ترگمان]صدقه چیز دیگری نمی داند، sagacity، نگران نباش
[ترجمه گوگل]خیریه هیچ دشمنی نمی داند sagacity نژاد نگران نباشید
12. The sapient man used his sagacity in the perpendicular commercial device.
[ترجمه ترگمان]مرد sapient از زیرکی خود در دستگاه تجارت عمود استفاده کرد
[ترجمه گوگل]مرد متکبر از جاذبه خود در دستگاه تجاری عمود استفاده می کند
13. I admire your foresight and sagacity.
[ترجمه ترگمان]من پیش بینی تو و زیرکی تو رو تحسین می کنم
[ترجمه گوگل]من پیش بینی و پیش بینی خود را تحسین می کنم
14. All his sagacity seemed to desert him.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید تمام sagacity او را رها کرده بود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که همه ی او به او خیره شده بود
15. Deborah sagacity in conjecturing which of the two girls was likely to have the best place.
[ترجمه ترگمان]به فراست زیرکانه حدس می زد که کدام یک از این دو دختر بهترین مکان را خواهند داشت
[ترجمه گوگل]احتمالا دبورا در حدس زدن این است که کدام دو دختر احتمالا بهترین مکان را دارند