کلمه جو
صفحه اصلی

take part


معنی : اشتراک داشتن، شرکت کردن، مشارکت کردن

انگلیسی به فارسی

شرکت داشتن، شرکت کردن، مشارکت کردن، اشتراک داشتن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to join with or support someone.

- She always take his part in an argument.
[ترجمه ترگمان] او همیشه سهم خودش را در یک مشاجره می برد
[ترجمه گوگل] او همیشه خود را در یک استدلال می گیرد

• participate, be a part of

مترادف و متضاد

اشتراک داشتن (فعل)
participate, overlap, take part

شرکت کردن (فعل)
participate, take part, partake

مشارکت کردن (فعل)
participate, take part

جملات نمونه

1. He will take part in this contest.
[ترجمه ترگمان]او در این مسابقه شرکت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او در این مسابقه شرکت خواهد کرد

2. She doesn't usually take part in any of the class activities.
[ترجمه ترگمان]او معمولا در هیچ یک از فعالیت های کلاسی شرکت نمی کند
[ترجمه گوگل]او معمولا در هیچ یک از فعالیت های کلاس شرکت نمی کند

3. People who take part in sports must be in condition.
[ترجمه ترگمان]افرادی که در ورزش شرکت می کنند باید در شرایط وخیمی به سر می برند
[ترجمه گوگل]افرادی که در ورزش شرکت می کنند باید شرایط باشند

4. Six theatre companies have been selected to take part in this year's festival.
[ترجمه ترگمان]شش شرکت تئاتر انتخاب شده اند تا در جشنواره امسال شرکت کنند
[ترجمه گوگل]شش شرکت تئاتر برای شرکت در جشنواره امسال انتخاب شده اند

5. Did you take part in the brawl yesterday?
[ترجمه ترگمان]دیروز در جدال شرکت کردید؟
[ترجمه گوگل]آیا دیروز در نزاع شرکت کردید؟

6. They all dressed up to take part in the New Year's party.
[ترجمه ترگمان]همه لباس می پوشیدند تا در جشن سال نو شرکت کنند
[ترجمه گوگل]آنها همه لباس هایشان را برای شرکت در جشن سال نو پوشیدند

7. Students can either do a dissertation or take part in a practical project.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در یک پروژه عملی یا در یک پروژه عملی شرکت می کنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان می توانند یک پایان نامه یا یک پروژه عملی را انجام دهند

8. Please read up the examination regulations before you take part in the examination.
[ترجمه ترگمان]لطفا قبل از اینکه در امتحان شرکت کنید، قوانین امتحان را مطالعه کنید
[ترجمه گوگل]لطفا قبل از شرکت در معاینه، مقررات آزمون را بخوانید

9. He categorically refused to take part in the project.
[ترجمه ترگمان]او قاطعانه از شرکت در این پروژه خودداری کرده است
[ترجمه گوگل]او به طور قطعی حاضر به شرکت در این پروژه نشد

10. I am to be sent to take part in the negotiations with the Japanese government and report on it later.
[ترجمه ترگمان]من باید برای شرکت در مذاکرات با دولت ژاپن فرستاده شوم و بعدا آن را گزارش کنم
[ترجمه گوگل]من باید برای شرکت در مذاکرات با دولت ژاپن فرستاده شود و بعدا آن را گزارش دهم

11. Who has been selected to take part in the project?
[ترجمه ترگمان]چه کسی برای شرکت در این پروژه انتخاب شده است؟
[ترجمه گوگل]چه کسی برای شرکت در این پروژه انتخاب شده است؟

12. She could sing a bit and agreed to take part in the show.
[ترجمه ترگمان]او می توانست کمی آواز بخواند و قبول کرد که در نمایش شرکت کند
[ترجمه گوگل]او می تواند کمی بخواند و موافقت کرد تا در نمایش حضور داشته باشد

13. They all had to take part, willy-nilly.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها مجبور بودند نقش خود را بازی کنند، ویلی - nilly
[ترجمه گوگل]همه آنها مجبور بودند بخواهند، به طور ناگهانی

14. I'll have to check her eligibility to take part.
[ترجمه ترگمان]باید یک نگاهی به او بیندازم تا از هم جدا شود
[ترجمه گوگل]من باید مجاز به شرکت در آن باشم

پیشنهاد کاربران

شرکت کردن

سهیم شدن

حضور پیدا کردن
حضور بهم رساندن
حضور داشتن

دخیل شدن شریک شدن قاطی شدن وسط یه چیزایی

Partaking in social affairs

شرکت کردن در

نقش داشتن

Appear
Take part
Act

. Take part the survey
شرکت در نظر سنجی

دخالت داشتن

شرکت کر ن
Participate

مثلاً در انتخابات شرکت کردن.

رقابت کردن


کلمات دیگر: