کلمه جو
صفحه اصلی

reap


معنی : بدست اوردن، جمع اوری کردن، درو کردن
معانی دیگر : درویدن، خسودن، (محصول) برداشت کردن، (مجازی) به دست آوردن، بریدن و جمع کردن، با داس بریدن

انگلیسی به فارسی

درو کردن، بدست اوردن، جمع اوری کردن


درو کردن، جمع اوری کردن، بدست آوردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reaps, reaping, reaped
(1) تعریف: to gather (standing grain) by cutting.
مشابه: crop, cut, gather, glean, harvest, scythe

(2) تعریف: to obtain (a benefit) as a result of something.
مترادف: benefit from, profit from
مشابه: acquire, derive, gain, harvest, obtain, procure, profit, realize, secure, win

- She reaped the profits of her foresight.
[ترجمه ترگمان] او سود foresight را از او گرفت
[ترجمه گوگل] او سود پیش بینی خود را به دست آورد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to bring in a crop of grain; harvest.
مشابه: cut, glean, harvest

- He was reaping in the wheat field.
[ترجمه ترگمان] در مزرعه گندم درو می کرد
[ترجمه گوگل] او در مزرعه گندم بود

• harvest crops with a sickle, gather a harvest; earn, win, gain
when people reap a crop such as corn, they cut and gather it.
if you reap a benefit or a reward, you obtain something useful because of a helpful situation or because of preparations that you have made.

مترادف و متضاد

بدست اوردن (فعل)
win, attain, get, gain, receive, have, acquire, earn, procure, obtain, reap, enter, catch

جمع اوری کردن (فعل)
levy, collect, mass, muster, reap, rake, cull

درو کردن (فعل)
reap, scythe

collect, harvest


Synonyms: acquire, bring in, come to have, crop, cull, cut, derive, draw, gain, garner, gather, get, get as a result, glean, ingather, mow, obtain, pick, pick up, pluck, procure, produce, profit, realize, receive, recover, retrieve, secure, strip, take in, win


Antonyms: plant, sow


جملات نمونه

1. sow the wind and reap the whirlwind
(باد کاشتن و گردباد درو کردن) تاوان اعمال بد خود را دادن

2. at the end, each will reap what he has sown
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت.

3. as you sow, so shall you reap
هرچه بکاری همان سبز می شود،هرکه نان از عمل خویش خورد

4. Sow the wind and reap the whirlwind.
[ترجمه ترگمان]باد می وزید و گردباد را درو می کرد
[ترجمه گوگل]باد را بچرخان و گردباد را بچرخان

5. One ploughs, another sow; who will reap no one knows.
[ترجمه ترگمان]یک گاو آهن، یک ماده خوک دیگر؛ کسی که هیچ کس نمی داند
[ترجمه گوگل]یک بلوس، گاو دیگری؛ کسی که دروغ می گوید هیچ کس نمی داند

6. As a man sows, so he shall reap.
[ترجمه ترگمان]مثل کاری که انسان انجام می دهد، پس باید درو کند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک مرد سبز می شود، پس او می خواهد

7. As we sow, so shall we reap.
[ترجمه ترگمان] همونطور که we، پس باید درو کنیم
[ترجمه گوگل]همانطور که سیب می خوریم، باید چاق شود

8. They that sow the wind, shall reap the whirlwind.
[ترجمه ترگمان]آن ها باد را درو می کنند و گردباد را درو می کنند
[ترجمه گوگل]کسانی که باد را می برند، گردباد را می برند

9. Wahtever a man sow, that shall he also reap.
[ترجمه ترگمان]به هر حال یک مرد خوک کشت که باید درو کنه
[ترجمه گوگل]وحشت یک مرد کاشت، که او نیز خواهد شد

10. As they sow, so let them reap.
[ترجمه ترگمان] همونطور که sow، پس بذار درو باز کنن
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها کاشته، پس اجازه دهید آنها را به دست آوردن

11. Those who expect to reap the blessings of freedom must undergo the fatigue of supporting it.
[ترجمه ترگمان]کسانی که انتظار دارند از نعمت های آزادی بهره مند شوند، باید خستگی حمایت از آن را تحمل کنند
[ترجمه گوگل]کسانی که انتظار نعمت آزادی را دارند باید از خستگی حمایت کنند

12. As you sow so shall you reap.
[ترجمه ترگمان] همونطور که sow درو می کنی
[ترجمه گوگل]همانطور که کاشته می شوید، شما باید درو کنید

13. He that soweth virtue shall reap fame.
[ترجمه ترگمان]او این فضیلت و فضیلت را به شهرت خواهد برد
[ترجمه گوگل]کسی که فضیلت می کند، شهرت را به دست می آورد

14. You reap what you sow.
[ترجمه ترگمان] هرچی بکاری درو می کنی
[ترجمه گوگل]شما چی میخورید

15. The peasants leaned down to reap wheat.
[ترجمه ترگمان]موژیکها خم شدند تا گندم درو کنند
[ترجمه گوگل]دهقانان گندم را برداشتند

Farmers were reaping wheat.

کشاورزان گندم درو می‌کردند.


He has reaped all his crops.

همه‌ی محصولات خود را برداشت کرده است.


She invested her money wisely and reaped a great profit.

او پول خود را عاقلانه به کار زد و سود کلانی به دست آورد.


at the end, every person reaps what he cultivates

هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت


پیشنهاد کاربران

کسب کردن

بهره بردن

to reap the benefits of something
از مزایای چیزی بهره مند شدن

درو کردن

⁦✔️⁩درو کردن ( در اینجا استعاری )

. . .
Throw your soul through every open door
Count your blessings to find what you look for
Turn my sorrow into treasured gold
You'll pay me back in kind and 🔰reap🔰 just what you've sown
. . . درو خواهی کرد دقیقاً همان چیزی که کاشته ای ( استعاری )
Rolling in the Deep
Song by Adele


کلمات دیگر: