کلمه جو
صفحه اصلی

scalp


معنی : الک، جمجمه، پوست فرق سر، پوست سر با مو، پوست کندن از سر
معانی دیگر : (به ویژه سرخپوستان آمریکای شمالی) بریدن پوست سر دشمن (که آن را خشک می کردند و به عنوان یادبود پیروزی نگه می داشتند)، (به ویژه ورزش) سخت شکست دادن، (برای سودبری فوری) خرید و فروش کردن، در بازار سیاه بلیط سینما و تئاتر و غیره خرید و فروش کردن، پوست سر (که از مو پوشیده است)، پوست سر بریده و خشک کرده، نشان پیروزی، پوست سر سگ یا گرگ یا روباه، گوشبری کردن، کلاهبرداری کردن، گول زدن، مغبون کردن، فرق سر، غربال

انگلیسی به فارسی

پوست فرق سر، پوست سر با مو، جمجمه، فرق سر، الک،غربال، پوست کندن از سر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the skin that covers the part of the human head that is usu. protected by hair.

(2) تعریف: a section of this skin with the attached hair, in former times taken from the head of an enemy as a victory trophy, as during some conflicts between whites and North American Indians.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scalps, scalping, scalped
(1) تعریف: to remove the scalp from, usu. by cutting or tearing.

(2) تعریف: (informal) to sell (tickets) at a price higher than the official one.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: scalper (n.)
• : تعریف: (informal) to sell tickets at higher than normal prices.

• skin and tissue covering the part of the head that is usually covered by hair
cut off the scalp of an enemy; buy and sell stocks quickly in order to earn quick profits; sell tickets at an inflated price (slang)
your scalp is the skin under the hair on your head.

مترادف و متضاد

الک (اسم)
bolter, sieve, harp, sifter, scalp

جمجمه (اسم)
pan, scalp, brainpan, skull, cranium

پوست فرق سر (اسم)
scalp

پوست سر با مو (اسم)
scalp

پوست کندن از سر (فعل)
scalp

جملات نمونه

1. to scalp a tennis opponent
حریف تنیس خود را سخت شکست دادن

2. Massage the shampoo gently into your hair and scalp.
[ترجمه ترگمان]شامپو را به آرامی به موها و پوست سر خود ماساژ دهید
[ترجمه گوگل]ماساژ شامپو را به آرامی در مو و پوست سر خود قرار دهید

3. He was rubbling his sore scalp.
[ترجمه ترگمان]پوست سرش گیج شده بود
[ترجمه گوگل]او سر درد زخمش را مالید

4. He paused, feeling his scalp prickling under his hat.
[ترجمه ترگمان]مکثی کرد و سرش را زیر کلاهش احساس کرد
[ترجمه گوگل]او متوقف شد، احساس سرگیجه را زیر کلاه خود گرفت

5. His hair was plastered down to his scalp by the rain.
[ترجمه ترگمان]موهایش در اثر باران چسبیده به پوست سرش چسبیده بود
[ترجمه گوگل]موهایش به وسیله بارش باران به پوست سر ریخته شد

6. His pink scalp gleamed through his sparse hair.
[ترجمه ترگمان]پوست سرش از موهایش بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]سر پوست صورتی او را از طریق موهای ضعیفش پرت کرد

7. If he finds me here, he'll scalp me!
[ترجمه ترگمان]اگر مرا اینجا پیدا کند پوست سرم می کند!
[ترجمه گوگل]اگر او را در اینجا پیدا کند، او به من سر بزن!

8. He brushed his hair and gave his scalp a good scratch .
[ترجمه ترگمان]موهایش را شانه زد و سرش را خراش داد
[ترجمه گوگل]او موهای خود را برداشت و پوست سرش را خراشیده کرد

9. She felt a pricking on her scalp.
[ترجمه ترگمان]سوزش سرش را احساس کرد
[ترجمه گوگل]او احساس سرخی روی پوست خود را داشت

10. Her scalp crawled with tension.
[ترجمه ترگمان]پوست سرش از تنش بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]پوست سرش با تنش خم شد

11. The board members were after the chairman's scalp.
[ترجمه mehrdad] اعضا هیئت مدیره بدنبال سر رئیس راه میرفتند
[ترجمه ترگمان]اعضای هیات مدیره به دنبال پوست سر رئیس بودند
[ترجمه گوگل]اعضای هیئت مدیره بعد از پوست سر رئیس بودند

12. My scalp began to prickle as I realized the horrible truth.
[ترجمه ترگمان]وقتی حقیقت وحشتناک رو فهمیدم پوست سرم شروع به تیر زدن کرد
[ترجمه گوگل]پوست سرم شروع به سوزش کرد، چون حقیقت وحشتناک را متوجه شدم

13. A dry scalp can lead to dandruff.
[ترجمه ترگمان]پوست سر خشک می تواند منجر به شوره سر شود
[ترجمه گوگل]پوست سر خشک می تواند منجر به شوره سر شود

14. This excess fungal yeast irritates the scalp, causing overproduction of skin cells.
[ترجمه ترگمان]این مخمر پوست اضافی پوست سر را آزار می دهد و باعث تولید بیش از حد سلول های پوست می شود
[ترجمه گوگل]این مخمر قارچی بیش از حد پوست را آلوده می کند و باعث تولید بیش از حد سلول های پوست می شود

15. I get scaly patches on my scalp.
[ترجمه ترگمان]تکه های فلس فلس دار را روی پوست سرم می گذارم
[ترجمه گوگل]من بر روی پوست سرم تکه های جلا می گیرم

They killed and scalped Custer and his men.

کاستر و مردانش را کشتند و پوست سر آنها را کندند.


to scalp a tennis opponent

حریف تنیس خود را سخت شکست دادن


They were scalping tickets at double the going price.

آن‌ها بلیط‌ها را در بازار سیاه به دو برابر قیمت می‌فروختند.


پیشنهاد کاربران

سلام روزبخیر ، اینقدر که از معنی پوست سر و مشتقاتش مثال زدید از معنی خرید و فروش چیزی نگفتید.

to buy tickets for an event and sell them again at a much higher price

پوست سر با مو
He tried to brush what was left of his hair across his scalp

کاسه ی سر دارای ۵ لایه ی مختلف است که اسکالپ نامیده می شود. این لایه ها از خارج به داخل عبارتند از : پوست، بافت پیوندی فاشیای سطحی، نیام ماهیچه ای پس سری پیشانی، بافت پیوندی سست و ضریع استخوان. ( آناتومی )

به نوعی از معاملات کوتاه مدت ( 1 دقیقه تا 15 دقیقه ) گفته میشود.

پوست سر
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌷

بازفروش کردن

that part of the skin of the head, exclusive of the face and ears, that is normally covered with hair

در صورت فعل بودن، به معنی کندن پوست سر

( معمولا توسط سرباز های آمریکایی یا سرخپوست های جنگجو در قرن 18 و 19 در آمریکا انجام می شد )


کلمات دیگر: