کلمه جو
صفحه اصلی

recuperation


معنی : بهبودی، رمق تازه، نیروی تازه
معانی دیگر : بهبودی، رمق تازه، نیروی تازه

انگلیسی به فارسی

بهبودی، رمق تازه، نیروی تازه


بازسازی، بهبودی، رمق تازه، نیروی تازه


انگلیسی به انگلیسی

• process of regaining health after an illness or injury, recovery

مترادف و متضاد

بهبودی (اسم)
recovery, betterment, amelioration, recuperation, health

رمق تازه (اسم)
recuperation

نیروی تازه (اسم)
recuperation

جملات نمونه

1. It was a period of rest and recuperation.
[ترجمه ترگمان]مدتی استراحت و بهبودی بود
[ترجمه گوگل]این یک دوره استراحت و احیا بود

2. Leonard was very pleased with his powers of recuperation.
[ترجمه ترگمان]لئونارد از قدرت his بسیار خشنود بود
[ترجمه گوگل]لئونارد بسیار با توانایی های او در رفع خستگی ملاقات کرد

3. Recuperation from physical ailments is easier to gauge.
[ترجمه ترگمان]گیج شدن از بیماری های جسمی آسان تر است
[ترجمه گوگل]بازجویی از بیماری های فیزیکی آسان تر است

4. Analysis on Sickness Status of 1149 Aviators during Recuperation.
[ترجمه ترگمان]تحلیل وضعیت Sickness of در طول recuperation
[ترجمه گوگل]تحلیل وضعیت بیماری 1149 هوایان در هنگام بازیافت

5. Waited for her recuperation to be good, again consideration next step training plan.
[ترجمه ترگمان]صبر کردم تا بهبودی او خوب شود، دوباره طرح آموزشی بعدی را سبک سنگین کرد
[ترجمه گوگل]منتظر بازگشت او به خوبی هستیم، دوباره برنامه آموزشی مرحله را بررسی کنیم

6. Darron Gibson's recuperation from a knee injury is ongoing.
[ترجمه ترگمان]بهبودی Darron گیبسون از آسیب زانو در حال انجام است
[ترجمه گوگل]بازسازی جراحی داررون گیبسون از آسیب زانو در حال انجام است

7. Here is your recuperation place, Sincerely Becomes friends harbor!
[ترجمه ترگمان]اینجا محل بهبودی شما است، با احترام به بندرگاه دوستان
[ترجمه گوگل]در اینجا محل احیاء شما است، با احترام دوستان بندر می شود!

8. The Fictitious Compress Recuperation Principle in Boundary Value Problems and Its Application in Bjerhammar's Theory.
[ترجمه ترگمان]The Principle Principle recuperation در مسایل مرزی و کاربرد آن در تیوری s را فشرده می کند
[ترجمه گوگل]اصل احیای فشرده سازی در معادلات ارزش مرزی و کاربرد آن در نظریه Bjerhammar

9. After several months of recuperation, his troops were now on the march again, into Kansu, where they were expected to arrive in a few weeks.
[ترجمه ترگمان]پس از چند ماه نیرو، قشون او دوباره به راه افتاد، در Kansu که انتظار داشتند تا چند هفته دیگر به آنجا برسند
[ترجمه گوگل]بعد از چند ماه احیاء، نیروهایش اکنون دوباره به راهپیمایی به کانسو رفتند، جایی که انتظار میرفتند چند هفته طول بکشد

10. Their recuperation was, on average, 40 percent quicker than typically expected.
[ترجمه ترگمان]میزان بهبودی آن ها به طور متوسط، ۴۰ درصد سریع تر از آن چیزی بود که انتظار می رفت
[ترجمه گوگل]بازسازی آنها به طور متوسط ​​40 درصد سریعتر از حد انتظار بود

11. The recuperation of period of time has been met for certain.
[ترجمه ترگمان]بهبودی دوره زمانی برای اطمینان انجام شده است
[ترجمه گوگل]بازخوانی دوره زمان برای بعضی ها متوقف شده است

12. Objective To a harmonious system of military medical recuperation.
[ترجمه ترگمان]هدف برای یک سیستم هماهنگ بهبود پزشکی نظامی
[ترجمه گوگل]هدف برای یک سیستم هماهنگ از احیای نظامی نظامی

13. Results The recuperation and rehabilitation medicine in China had realized combination of theory and practice in the application of the climatotherapy in seaside.
[ترجمه ترگمان]نتایج داروهای بهبودی و احیا در چین ترکیبی از تئوری و عمل در کاربرد the در کنار دریا را درک کرده بودند
[ترجمه گوگل]نتایج داروهای احیای و توانبخشی در چین ترکیبی از نظریه و عمل را در کاربرد کوه نوردی در ساحل به دست آورد

14. Health. You take good care of yourself and have great recuperative(recuperation).
[ترجمه ترگمان]سلامتی شما از خودتان مراقبت می کنید و recuperative عالی (بهبودی)دارید
[ترجمه گوگل]سلامتی شما مراقب خودتان باشید و احیای بزرگ (احیا)

15. She is now recuperation at Tsingdao.
[ترجمه ترگمان]اکنون دارد به Tsingdao نفس می کشد
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر در Tsingdao احیا شده است

پیشنهاد کاربران

دوره نقاهت


کلمات دیگر: