کلمه جو
صفحه اصلی

reassurance


معنی : بیمه اتکایی، اطمینان مجدد، بیمه ثانوی
معانی دیگر : اطمینان مجدد، بیمه اتکایی، بیمه ثانوی

انگلیسی به فارسی

اطمینان مجدد، بیمه اتکایی، بیمه ثانوی


اطمینان، اطمینان مجدد، بیمه اتکایی، بیمه ثانوی


انگلیسی به انگلیسی

• restoration of confidence, act of assuring again
reassurances are things you say to stop someone worrying.

مترادف و متضاد

بیمه اتکایی (اسم)
coinsurance, reinsurance, reassurance

اطمینان مجدد (اسم)
reassurance

بیمه ثانوی (اسم)
reassurance

جملات نمونه

1. Parents are looking for reassurance about their children's safety.
[ترجمه ترگمان]والدین در جستجوی اطمینان از امنیت کودکان خود هستند
[ترجمه گوگل]والدین به دنبال اطمینان در مورد ایمنی کودکان خود هستند

2. Continual calm reassurance should be given.
[ترجمه ترگمان]اطمینان مداوم و مداوم باید داده شود
[ترجمه گوگل]اطمینان از آرامش مداوم باید داده شود

3. Immediately, Daniel cut in on Joanne's attempts at reassurance.
[ترجمه ترگمان]بلافاصله، دنیل با تلاش \"جووان s\" به او اطمینان خاطر داد
[ترجمه گوگل]بلافاصله، دانیل تلاشهای جوآن را در اطمینان تکان داد

4. He drew reassurance from the enthusiastic applause.
[ترجمه ترگمان]او از تشویق پرشوری که در دست داشت، اطمینان خاطر داد
[ترجمه گوگل]او از تشویق مشتاق اطمینان می گرفت

5. Teenagers need love, encouragement and reassurance from their parents.
[ترجمه ترگمان]نوجوانان به عشق، تشویق و اطمینان از والدین خود نیاز دارند
[ترجمه گوگل]نوجوانان نیازمند عشق، تشویق و اطمینان از والدین خود هستند

6. My teacher gave me a nod of reassurance and I began.
[ترجمه ترگمان]معلم مرا به علامت تایید تکان داد و من شروع کردم
[ترجمه گوگل]معلم من به من یک انگیزه اطمینان داد و من شروع کردم

7. She found reassurance in the high attendance at her lectures.
[ترجمه ترگمان]او به حضور بالا در سخنرانی های خود اطمینان داد
[ترجمه گوگل]او در حضور سخنرانی هایش با دقت اطمینان یافت

8. He glanced at her, seeking reassurance.
[ترجمه ترگمان]او به او نگاه کرد و سعی کرد به او اطمینان خاطر بدهد
[ترجمه گوگل]او به او نگاه کرد، به دنبال اطمینان

9. She needed reassurance that she belonged somewhere.
[ترجمه ترگمان]او به اطمینان خاطر نیاز داشت که به جایی تعلق داشته باشد
[ترجمه گوگل]او نیاز به اطمینان داشت که در جایی قرار دارد

10. They are offering practical help and reassurance.
[ترجمه ترگمان]آن ها به آن ها کمک عملی و اطمینان می دهند
[ترجمه گوگل]آنها کمک عملی و اطمینان را ارائه می دهند

11. I patted her shoulder in reassurance.
[ترجمه ترگمان]با اطمینان شانه او را نوازش کردم
[ترجمه گوگل]من شانه خود را در اطمینان تکان دادم

12. He held onto her hand for reassurance.
[ترجمه ترگمان]دستش را برای اطمینان به طرف او دراز کرد
[ترجمه گوگل]او برای اطمینان به او دست داد

13. A system of beliefs can bring you reassurance at times of stress.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم از عقاید می تواند شما را در زمان استرس به شما اطمینان دهد
[ترجمه گوگل]سیستم اعتقادات می تواند شما را در زمان استرس اطمینان بخشد

14. The ministry tried to offer reassurance on the safety of eating beef.
[ترجمه ترگمان]این وزارتخانه تلاش کرده است تا از امنیت گوشت گاو اطمینان حاصل کند
[ترجمه گوگل]این وزارتخانه سعی کرد تا اطمینان بخشی از امنیت گوشت گاو مصرف کند

پیشنهاد کاربران

قوت قلب

اطمینان مجدد. بیمه اتکا. بیمه ثانوی

دل داری

اطمینان خاطر

دلگرمی_ پشت گرمی

اطمینان بخشی - اطمینان آفرینی



کلمات دیگر: