1. scarcely had i seen her than she spoke to me
هنوز درست او را ندیده بودم که (تا او را دیدم) با من حرف زد.
2. scarcely more than two miles from my house
اندکی بیش از دو میل از خانه ی من
3. scarcely two hours
کمتر از دو ساعت
4. i scarcely noticed what was going on
به سختی متوجه شدم که چه چیزی دارد روی می دهد.
5. she scarcely comes here any more
او دیگر دیر به دیر اینجا می آید.
6. i had scarcely finished dinner when he arrived
تازه شام را تمام کرده بودم که او وارد شد.
7. i had scarcely read the letter when they handed me another one
هنوز نامه را نخوانده بودم که یک نامه ی دیگر به دستم دادند.
8. my mother scarcely wore red dresses
مادرم به ندرت لباس قرمز می پوشید.
9. she is scarcely fifteen years old
او حتی پانزده سال هم ندارد.
10. there could scarcely have been found a leader better suited for the work
احتمال بسیار کمی وجود داشت که بتوان مدیر بهتری را برای آن کار پیدا کرد.
11. we could scarcely interfere between the man and his wife
ما اصلا نمی توانستیم در کار آن مرد با زنش مداخله کنیم.
12. he found life scarcely livable
او دریافت که زندگی به آسانی تحمل پذیر نیست.
13. an english teacher who scarcely knows a word of english!
معلم انگلیسی که حتی یک کلمه انگلیسی بلد نیست !
14. he sported with things he could scarcely understand
او چیزهایی را موردتمسخر قرار می داد که به درستی قادر به فهم آنها نبود.
15. There were scarcely a hundred people present.
[ترجمه ترگمان]بیش از صد نفر در آنجا حضور نداشتند
[ترجمه گوگل]تقریبا 100 نفر حضور داشتند
16. The city centre has scarcely changed in over a century.
[ترجمه ترگمان]این مرکز شهر بیش از یک قرن است که تغییر نکرده است
[ترجمه گوگل]مرکز شهر در طول یک قرن به سختی تغییر کرده است
17. The lecturer spoke so quietly that he was scarcely audible at the back of the hall.
[ترجمه ترگمان]سخنران چنان آهسته صحبت می کرد که به زحمت از پشت سرسرا به زحمت شنیده می شد
[ترجمه گوگل]سخنران سخنرانی چنان بی سر و صدایی کرد که در پشت سالن به ندرت قابل شنیدن بود
18. We scarcely have time for breakfast.
[ترجمه ترگمان]برای صبحانه به ندرت وقت داریم
[ترجمه گوگل]ما به ندرت وقت صبحانه داریم
19. We had scarcely reach the school before it began to rain.
[ترجمه ترگمان]هنوز به مدرسه نرسیده بودیم که باران شروع به باریدن کرد
[ترجمه گوگل]ما به سختی به مدرسه رسیدیم تا باران شروع شود
20. In one ad the viewer scarcely sees the car's exterior.
[ترجمه ترگمان]در یک تبلیغ، بیننده به ندرت ظاهر ماشین را می بیند
[ترجمه گوگل]در یک آگهی، بیننده به ندرت بیرونی ماشین را می بیند
21. Scarcely a week goes by without some new scandal in the papers.
[ترجمه ترگمان]بیش از یک هفته بدون هیچ رسوایی تازه ای در روزنامه ها می گذرد
[ترجمه گوگل]به ندرت یک هفته، بدون رسوایی جدید در مقالات