کلمه جو
صفحه اصلی

recrudescence


معنی : تجدید، عود، برگشت، برگشتگی، ظهور مجدد، عود مرض
معانی دیگر : بازگشت، رجعت

انگلیسی به فارسی

تجدید حیات، تجدید، ظهور مجدد، عود مرض، برگشت، عود، برگشتگی


برگشت، عود، ظهور مجدد، برگشتگی، تجدید


انگلیسی به انگلیسی

• re-eruption, reappearance (disease)

مترادف و متضاد

تجدید (اسم)
resumption, restoration, anabiosis, renewal, revival, repeat, recrudescence, repetition, instauration

عود (اسم)
backset, recurrence, relapse, lute, reversion, regression, recidivism, recrudescence

برگشت (اسم)
tergiversation, reprise, return, repercussion, backstroke, relapse, regression, regress, reflux, reversal, turnover, revert, coming back, recrudescence, regurgitation, retrogression, refluence, upturn

برگشتگی (اسم)
deviance, turnover, deviancy, invert, recrudescence, retroflection, retroflexion

ظهور مجدد (اسم)
recrudescence

عود مرض (اسم)
recrudescence

جملات نمونه

1. There has been an unwelcome recrudescence of racist attacks.
[ترجمه ترگمان]یه سری حملات ناخوشایند رخ داده
[ترجمه گوگل]تجاوز ناخواسته حملات نژادپرستانه صورت گرفته است

2. Objective : To investigate the relationships between the recrudescence abortion and chromosome aberration.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی روابط بین سقط recrudescence و محرک کروموزوم
[ترجمه گوگل]هدف بررسی رابطه بین سقط جنین و انحراف کروموزوم

3. Always inaccessibility satisfaction effect, and common recrudescence.
[ترجمه ترگمان]عدم دسترسی به میزان رضایتمندی، و recrudescence متداول
[ترجمه گوگل]همیشه اثر رضایت از دسترس پذیری و تجدید نظر مشترک است

4. Improper diet and emotional maladjustment to the illness's recrudescence and turning to complexity. "
[ترجمه ترگمان]رژیم نامناسب و واکنش عاطفی به وضعیت بیماری و تبدیل به پیچیدگی \"
[ترجمه گوگل]رژیم نامناسب و تنظیم ناهنجاری های عاطفی به باز شدن بیماری و تبدیل شدن به پیچیدگی '

5. Results The incisions of 12 patients were all healed with no recrudescence and metastasis.
[ترجمه ترگمان]نتایج برش های ۱۲ بیمار همگی با no و متاستاز درمان شدند
[ترجمه گوگل]نتایج برش های 12 بیمار تمام شد بدون بهبودی و متاستاز

6. The stop laser show latter several days the tumor has not seen the recrudescence.
[ترجمه ترگمان]این دومین نمایش لیزری است که چند روز پس از آن تومور دیده نشده است
[ترجمه گوگل]لیزر متوقف می شود که چند روز طول می کشد که تومور دوباره تکرار نمی شود

7. BACKGROUNDS: Chronic Hepatitis B ( CHB ) is a disease with high incidence and recrudescence.
[ترجمه ترگمان]backgrounds: هپاتیت B مزمن B (CHB)یک بیماری با شیوع بالا و recrudescence است
[ترجمه گوگل]پیش زمینه هپاتیت مزمن B (CHB) یک بیماری با بروز بالا و تجدید حیات است

پیشنهاد کاربران

recrudescence ( پزشکی )
واژه مصوب: برگشت 3
تعریف: ظهور مجدد علائم بیماری، چند روز تا چند هفته پس از بهبود ظاهری


کلمات دیگر: