کلمه جو
صفحه اصلی

saucepan


معنی : قابلمه، ماهی تابه، روغن دان، کماجدان
معانی دیگر : دیگچه ی دسته دراز

انگلیسی به فارسی

روغن دان، کماجدان، ماهی تابه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a fairly deep, usu. metal cooking pan with a long handle.

• deep cooking pot with a handle
a saucepan is a deep metal cooking pot, usually with a long handle and a lid.

مترادف و متضاد

قابلمه (اسم)
autoclave, pot, saucepan

ماهی تابه (اسم)
saucepan, pan, frier, frying pan, griddle, fryer

روغن دان (اسم)
saucepan

کماجدان (اسم)
saucepan

جملات نمونه

1.
قابلمه

2. she bashed her husband over the head with a saucepan
با ماهیتابه بر سر شوهرش کوفت.

3. The water in the saucepan had all boiled away.
[ترجمه ترگمان]آب داخل ماهی تابه جوش آورده بود
[ترجمه گوگل]آب در قاشق غذاخوری پخته شده بود

4. The saucepan on the cooker puffed little jets of steam.
[ترجمه ترگمان]قابلمه روی دیگ بخار کوچک بخار را روشن کرد
[ترجمه گوگل]ظرف پز بر روی اجاق گاز، جت های بخار کوچکی را پف کرد

5. She scoured the saucepan with cleanser.
[ترجمه ترگمان]اون ظرف رو با تمیز کننده تمیز کرد
[ترجمه گوگل]او را با تمیزکننده قاشق را خرد کرده

6. Cover the saucepan and remove from the heat.
[ترجمه ترگمان]ماهی تابه را بپوشانید و از روی حرارت بردارید
[ترجمه گوگل]کاسه ای را به هم بزنید و از گرما خارج شوید

7. The saucepan boiled dry on the stove.
[ترجمه ترگمان]قابلمه روی اجاق خشک شده بود
[ترجمه گوگل]کباب پز خشک شده بر روی اجاق گاز

8. He held out the saucepan for inspection.
[ترجمه ترگمان]ماهی تابه را برای بازرسی دراز کرد
[ترجمه گوگل]او ظرف را برای بازرسی گذاشت

9. Fill a saucepan with water and bring to a slow boil.
[ترجمه ترگمان]یک قابلمه را با آب پر کنید و بجوشانید
[ترجمه گوگل]یک کاسه را با آب پر کنید و به جوش آهسته برسید

10. Put water, butter and lard into a saucepan and bring slowly to the boil.
[ترجمه ترگمان]آب، کره و چربی داخل یک ماهی تابه و آرام به جوش می آید
[ترجمه گوگل]آب، کره و گوشت خوک را به یک ظرف بخور و به آرامی به جوش بیاورید

11. Place the saucepan over moderate heat until the cider is very hot but not boiling.
[ترجمه ترگمان]قابلمه را بر روی حرارت ملایم قرار دهید تا زمانی که شراب سیب خیلی داغ باشد اما جوش نیاید
[ترجمه گوگل]پودر کاسه را روی حرارت متوسط ​​قرار دهید تا سیر خیلی گرم باشد اما جوش نزنید

12. The water in the saucepan was bubbling furiously.
[ترجمه ترگمان]آب در ماهی تابه از شدت خشم می جوشید
[ترجمه گوگل]آب در قاشق غذاخوری خشمگین بود

13. You can detach the handle of the saucepan by undoing this screw.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید دسته ماهی تابه را با undoing از این پیچ جدا کنید
[ترجمه گوگل]با لغو این پیچ می توانید دسته از ظرف را جدا کنید

14. Be careful with that saucepan the handle's loose.
[ترجمه ترگمان]مراقب اون saucepan باش دسته شل شده
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که آن را از دست ندهید

15. Heat one tablespoon of oil in a saucepan.
[ترجمه ترگمان]یک قاشق سوپ خوری روغن را در یک ماهی تابه بریزید
[ترجمه گوگل]یک قاشق غذاخوری روغن در یک کاسه را حرارت دهید

پیشنهاد کاربران

تابه دسته بلند

شیرداغ کن

شیر جوش میشه اما در آمریکای میگن pot

شیر جوش

تابه

۱ - �روغن دان� نادرست است. اصطلاح درست �سرخ کن� است. یعنی تابه ی گودی که در آن روغن می ریزند و چیزی مثل سیب زمینی یا پیاز را در آن سرخ می کنند.
۲ - قابلمه ی دسته دار کوچک را می گویند که معمولاً حدود یک و نیم لیتر ظرفیت دارد و انواع مختلف آن برای گرم کردن شیر ( شیرجوش ) یا برای سرخ کردن مواد غذایی در روغن ( سرخ کن ) و غیره به کار می رود.

قابلمه ی دسته دار

در UK به شیر جوش یا قابلمه تک دسته که عمق دارد و میتوان درآن مواد غذایی را سرخ کرد و یا شیر را جوشاند - saucepan میگویند


کلمات دیگر: