کلمه جو
صفحه اصلی

recast


معنی : از نو طرح کردن، از نو قالب کردن، از نو ریختن
معانی دیگر : از نو قالب گیری کردن، نوریزی کردن، از نو ریختن (در قالب)، دوباره محاسبه کردن، بازشمردن، بازشماری کردن، (برای نمایشنامه) بازیگران تازه یافتن، (به بازیگر) نقش دیگری را رجوع کردن، نوریزی (در قالب)، قالب گیری مجدد

انگلیسی به فارسی

ازنو ریختن، از نو قالب کردن، از نو طرح کردن


نوشتن، از نو طرح کردن، از نو قالب کردن، از نو ریختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: recasts, recasting, recast
(1) تعریف: to melt down (a metal object) and pour into another mold.

(2) تعریف: to rewrite, reconstruct, or conceive again in a different form.

- The boy didn't seem to catch her meaning, so she recast her question in simpler terms.
[ترجمه ترگمان] به نظر نمی رسید که پسر منظور او را درک کند، بنابراین او سوال او را در شرایط ساده تر تغییر داد
[ترجمه گوگل] به نظر نمیرسد که پسر به معنی خود برسد، بنابراین پرسش او را به صورت ساده تر بازنویسی میکند

(3) تعریف: to choose a new set of actors for (a play).
اسم ( noun )
(1) تعریف: the action or process of recasting.

(2) تعریف: a new object or form produced by recasting.

• remodel, reshape, refashion
if you recast something, you change it by organizing it in a different way; a formal use.
if a part in a play or film is recast, it is given to a different actor or actress.

مترادف و متضاد

از نو طرح کردن (فعل)
recast

از نو قالب کردن (فعل)
recast

از نو ریختن (فعل)
recast

جملات نمونه

1. She recast her novel as a musical comedy.
[ترجمه ترگمان]رمان او را به عنوان یک کمدی اجرا می کند
[ترجمه گوگل]او رمانش را به عنوان یک کمدی موسیقی نوشت

2. The sentence has to be recast.
[ترجمه ترگمان]جمله باید روشن شود
[ترجمه گوگل]این جمله باید دوباره منتشر شود

3. She recast her lecture as a radio talk.
[ترجمه ترگمان] اون سخنرانی رو به عنوان یه مکالمه رادیویی شبیه سازی می کنه
[ترجمه گوگل]او سخنرانی خود را به عنوان یک سخنرانی رادیویی به کار می برد

4. The shake-up aims to recast IBM as a federation of flexible and competing sub-sidiaries.
[ترجمه ترگمان]هدف از این تغییر دادن (آی بی ام)به عنوان یک فدراسیون انعطاف پذیر و رقیب در حال رقابت است
[ترجمه گوگل]لرزه ای با هدف بازگرداندن آی بی ام به عنوان یک فدراسیون زیرمجموعه های انعطاف پذیر و رقابتی است

5. This column of figures must be recast.
[ترجمه ترگمان]این ستون از شکل ها را باید دوباره روشن کرد
[ترجمه گوگل]این ستون ارقام باید دوباره تولید شود

6. You'd better recast the first paragraph in more formal wording.
[ترجمه ترگمان]بهتر است یک پاراگراف اول را به طور رسمی بنویسید
[ترجمه گوگل]بهتر است پاراگراف اول را به ترتیب رسمی تر فرماید

7. Stoppard had to recast four of the principal roles.
[ترجمه ترگمان]Stoppard باید چهار نقش اصلی را مطرح کند
[ترجمه گوگل]Stoppard مجبور شد چهار نقش اصلی را بازنویسی کند

8. She has been recast as Juliet.
[ترجمه ترگمان]اون به عنوان \"جولیت\" تغییر شکل داده
[ترجمه گوگل]او به عنوان ژولیت بازنویسی شده است

9. In despair, the theatre director recast the leading role.
[ترجمه ترگمان]در نومیدی کارگردان تئاتر نقش رهبری را روشن کرده است
[ترجمه گوگل]در ناامیدی، مدیر تئاتر نقش اصلی را بازیابی می کند

10. It forces the investigator to recast his ideas from the beginning.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که بازرس ایده های خود را از ابتدا روشن کند
[ترجمه گوگل]این محقق را مجبور می کند تا ایده های خود را از ابتدا خلاصه کند

11. Recast and streamlined for the current season, it is languishing in a no-win time slot on Thursdays.
[ترجمه ترگمان]در صورتی که در فصل جاری ساده تر و سرراست باشد، در روزه ای پنجشنبه در یک بازه زمانی بدون برد به سر می برد
[ترجمه گوگل]در فصل جاری مجددا تهیه شده و برای فصل جاری به کار گرفته شده است، در پنج شنبه ها در یک اسلات بدون پیروزی خسته شده است

12. Brennan has worked diligently to recast the company's image.
[ترجمه ترگمان]برنن \"خیلی تلاش کرده تا تصویر شرکت رو نشون بده\"
[ترجمه گوگل]Brennan مستقیما کار کرده است تا تصویر شرکت را دوباره تولید کند

13. I've been recast as Brutus.
[ترجمه ترگمان]به عنوان برو توس در حال شکل گیری است
[ترجمه گوگل]من به عنوان بروتوس مجددا نوشته ام

پیشنهاد کاربران

عامل، مجری

بازنویسی

معادل دهی

recreation


کلمات دیگر: