1. Reasonable ratiocination is a important method gaining mathematical discovery, author introduces concept of the ratiocination, function and way. Quoted example is fascinating and valuable.
[ترجمه ترگمان]ratiocination مستدل یک روش مهم برای بدست آوردن کشف ریاضی است که نویسنده مفهوم of، کارکرد و روش را معرفی می کند مثال Quoted جذاب و با ارزش است
[ترجمه گوگل]تعریف منطقی یک روش مهم برای به دست آوردن کشف ریاضی است، نویسنده مفهوم رویکوکاسیون، عملکرد و راه را معرفی می کند مثال نقل قول جذاب و ارزشمند است
2. Reasonable ratiocination is a important method gaining mathematical discovery, author introduces concept of the ratiocination, function and way.
[ترجمه ترگمان]ratiocination مستدل یک روش مهم برای بدست آوردن کشف ریاضی است که نویسنده مفهوم of، کارکرد و روش را معرفی می کند
[ترجمه گوگل]تعریف منطقی یک روش مهم برای به دست آوردن کشف ریاضی است، نویسنده مفهوم رویکوکاسیون، عملکرد و راه را معرفی می کند
3. His professional judgement, on which so much depended, suggested intuition rather than ratiocination.
[ترجمه ترگمان]قضاوت حرفه ای او، که آن همه به آن وابسته بود، به جای ratiocination، شهود را پیشنهاد کرد
[ترجمه گوگل]قضاوت حرفه ای او، که بسیار وابسته به آن بود، شهود را پیشنهاد داد و نه جایگزینی
4. The Fuzzy control one can realize the cooking automatically for the selecting optimum cooking time by using the Fuzzy ratiocination.
[ترجمه ترگمان]کنترل فازی می تواند به طور خودکار پخت را برای انتخاب بهینه زمان پخت با استفاده از the فازی درک کند
[ترجمه گوگل]کنترل کننده فازی می تواند به طور خودکار برای انتخاب زمان مناسب پخت غذا با استفاده از رویکرد فازی، پخت و پز را تحقق بخشد
5. But if this model is applied in speech recognition directly, it would produce the problems of rule disaster and network ratiocination invalidation.
[ترجمه ترگمان]اما اگر این مدل در تشخیص گفتار به طور مستقیم اعمال شود، مشکلات فاجعه قانون و نامعتبر بودن شبکه را تولید خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اما اگر این مدل به طور مستقیم در تشخیص گفتار اعمال شود، این مسئله باعث ایجاد خطاهای ناشی از بلایای طبیعی و عدم اعتماد به شبکه می شود
6. Deliberation should go along with the atmosphere of freedom, equal and ratiocination, but these conditions need to specifically analyze.
[ترجمه ترگمان]Deliberation باید همراه با فضای آزادی، برابر و ratiocination همراه باشند، اما این شرایط باید به طور خاص آنالیز شوند
[ترجمه گوگل]بحث باید همراه با فضای آزادی، همبستگی و همبستگی باشد، اما این شرایط باید به طور خاص تجزیه و تحلیل شود
7. We still read with pleasure his pieces of " ratiocination" ; though he sometimes exhibits in them to a naive degree his pride in logic and learning.
[ترجمه ترگمان]ما همچنان با لذت تکه هایی از \"ratiocination\" را می خوانیم، هر چند گاهی اوقات در آن ها تا حد کمال غرور را در منطق و علم به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]ما هنوز هم با لذت بخشی از خویشاوندان خود را می خوانیم؛ هر چند او گاهی اوقات در آنها را به درجه ای ملال آور نشان می دهد که افتخار او در منطق و یادگیری است
8. While Watson was a man of average intelligence, Holmes was a genius, whose gift for ratiocination made him a superb detective.
[ترجمه ترگمان]در حالی که وات سن مردی از هوش متوسط بود، هولمز نابغه بود که استعدادش برای او یک کارآگاه عالی بود
[ترجمه گوگل]در حالی که واتسون مردی از اطلاعات متوسط بود، هولمز نابغه بود، هدیه ای که او برای او فرستاد، او را یک کارآگاه عالی بود
9. Just like the math problem, is a test of intelligence, a game of ratiocination and a race of time.
[ترجمه ترگمان]درست مانند مشکل ریاضی، آزمون هوش، بازی of و مسابقه زمان است
[ترجمه گوگل]درست مثل مسأله ریاضی، آزمون هوش، بازی روابط و نژاد زمان است
10. A electric actuator fuzzy self-tuning immune PD control is presented based on the immune feedback regulating law and the adaptive ability of fuzzy logic ratiocination.
[ترجمه ترگمان]یک محرک الکتریکی کنترل سیستم ایمنی PD فازی، مبتنی بر سیستم کنترل بازخورد ایمنی و توانایی وفقی of منطق فازی ارایه شده است
[ترجمه گوگل]یک کنترل کننده دیجیتال کنترل کننده ایمنی خودتنظیم کننده فازی، بر اساس قانون تنظیم کننده بازخورد ایمنی و توانایی سازگاری روتوکایین منطقی فازی ارائه شده است
11. It is obvious that it is also impossible to demonstrate satisfactorily by ratiocination that the alter ego is a being that aims purposively at ends.
[ترجمه ترگمان]واضح است که نشان دادن رضایت به طور رضایت بخش توسط ratiocination امکان پذیر نیست که رشد نفس یک موجود بودن با هدف پایان دادن به اهداف است
[ترجمه گوگل]واضح است که این امر نیز غیرممکن است که با رضایتبخشی نشان داده شود که انحصارگرایی موجودی است که به طور هدفمند در انتهای هدف قرار دارد
12. Day Yeong-tri askedthatifthebook referred to traininginadditiontocerebral memory, for example, ratiocination.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، ratiocination - تری askedthatifthebook به حافظه traininginadditiontocerebral ارجاع داده می شود
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، روزنامه یونگ تری از این کتاب خواسته بود که آموزش حافظه ی مغزی را آموزش دهد
13. The quality of power grid topology expression directly affects the degree of difficulty, scalability, and the efficiency of ratiocination process for the real-time software system to perform.
[ترجمه ترگمان]کیفیت بیان توپولوژی شبکه قدرت به طور مستقیم بر درجه دشواری، مقیاس پذیری، و کارایی فرآیند ratiocination برای سیستم نرم افزار زمان واقعی برای اجرا تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]کیفیت بیانگر توپولوژی شبکه به طور مستقیم بر میزان سختی، مقیاس پذیری و کارایی فرایند چرخش برای سیستم نرم افزار در زمان واقعی عمل می کند
14. Estimation of PMP includes such methods as generalized estimation, local storm maximization, storm transposition, storm combination, ratiocination model and statistical estimation.
[ترجمه ترگمان]تخمین PMP شامل روش های تخمین کلی، ماکزیمم سازی طوفان محلی، جابجایی طوفان، ترکیب طوفان، مدل ratiocination و تخمین آماری است
[ترجمه گوگل]برآورد PMP شامل روشهایی مانند برآورد تعمیم یافته، حداکثر سازی طوفان محلی، انتقال توفان، ترکیبی طوفان، مدل تحلیلی و برآورد آماری است