کلمه جو
صفحه اصلی

recapture


معنی : پس گیری، پس گرفتن، دوباره تسخیر کردن
معانی دیگر : دوباره گرفتن، بازگرفتن، دوباره فتح کردن، دوباره به دست آوردن، بازپس گرفتن، دستگیری مجدد، (دوباره) در خاطره زنده کردن، یاد کردن، بازپس گیری، بازگیری، فتح مجدد، مالیات بر سود (از شرکت ها و غیره)

انگلیسی به فارسی

پس گرفتن، دوباره تسخیر کردن، پس گیری


گرفتن مجدد، پس گیری، پس گرفتن، دوباره تسخیر کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: recaptures, recapturing, recaptured
(1) تعریف: to take or capture again; recover.
مشابه: regain

(2) تعریف: to recall or recreate (an experience) vividly; recollect.
اسم ( noun )
• : تعریف: the act of retaking or the condition of being retaken.

• retake, repossess
when prisoners are recaptured, they are caught after they have escaped.
when soldiers recapture a place, they capture it from the people who had taken it from them. singular noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ...the recapture of the lost territories.
when you recapture a pleasant feeling, you experience it again.

مترادف و متضاد

پس گیری (اسم)
recapture

پس گرفتن (فعل)
retrieve, recapture, retake, regain, take back, unsay

دوباره تسخیر کردن (فعل)
recapture

جملات نمونه

1. the recapture of khoramshahr
بازپس گیری خرمشهر

2. to recapture a particular feeling
احساس ویژه ای را در خاطر زنده کردن

3. He was trying to recapture the happiness of his youth.
[ترجمه ترگمان]سعی می کرد شادی جوانی خود را دوباره به چنگ بیاورد
[ترجمه گوگل]او سعی در رفع شادی جوانانش داشت

4. He couldn't recapture the form he'd shown in getting to the semi-final.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست شکلی که در رسیدن به مرحله نیمه نهایی نشان داده بود را دوباره به دست آورد
[ترجمه گوگل]او نمیتواند فرم او را در رسیدن به نیمه نهایی نشان دهد

5. She's trying to recapture her lost youth.
[ترجمه ترگمان]او سعی دارد جوانی را که از دست رفته را دوباره دستگیر کند
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا جوانان از دست رفته خود را به دست آورد

6. What led to the prisoner's recapture?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی را به تصرف خود کشاند؟
[ترجمه گوگل]چه اتفاقی افتاد؟

7. She returned to her native town to recapture the happiness of her youth.
[ترجمه ترگمان]به شهر خود بازگشت تا خوشبختی جوانی اش را به تصرف درآورد
[ترجمه گوگل]او برای بازگشت به شادی جوانان خود به شهر بومی خود بازگشت

8. Lewis is looking for a catalyst to recapture some of its original vigour and purpose.
[ترجمه ترگمان]لوییس به دنبال یک کاتالیزور برای تسخیر مجدد برخی از انرژی و هدف اصلی خود است
[ترجمه گوگل]لوئیس به دنبال یک کاتالیزور برای گرفتن برخی از قدرت و هدف اصلی خود است

9. The Tory recapture of Kincardine and Deeside flashes across the screen.
[ترجمه ترگمان]اعضای حزب محافظه کار در حال دستگیری مجدد Kincardine و Deeside در سراسر صفحه هستند
[ترجمه گوگل]بازخورد Tory از Kincardine و Deeside در سراسر صفحه نمایش چشمک می زند

10. After the text recapture Black has no real prospects of attack along the f-file while his central pawn structure becomes curiously inflexible.
[ترجمه ترگمان]پس از متن دوباره، سیاه هیچ چشم اندازی واقعی از حمله در امتداد نوار f ندارد، در حالی که ساختار pawn مرکزی او به طور عجیبی انعطاف ناپذیر می شود
[ترجمه گوگل]پس از بازپسگیری متن، سیاه دارای چشم انداز حقیقی از حمله در فایل F نیست، در حالی که ساختار پیاده روی مرکزی آن به طرز شگفت آوری انعطاف پذیر نیست

11. Now he is trying to recapture his old swing having attempted a Faldo-type swing refit which hasn't worked.
[ترجمه ترگمان]حالا دارد سعی می کند تاب قدیمی خود را دوباره به دست بیاورد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در تلاش است تا اوج نوسانی خود را به عقب برگرداند و تلاش کرد تا یک جایگزین نوسان فالدو که کار نکرده بود، تلاش کند

12. The Castillane Restaurant, four bars, all of which recapture the splendour of the Victorian era.
[ترجمه ترگمان]رستوران Castillane، چهار میله، که همه آن ها شکوه دوران ملکه ویکتوریا را دوباره به دست می گیرند
[ترجمه گوگل]رستوران Castillane، چهار بار، که همه آنها را به شکوه و جلال عصر ویکتوریا باز می گرداند

13. He could only really recapture the timbre if he had laryngitis when the time came for shooting.
[ترجمه ترگمان]او فقط می توانست، اگر زمانی که زمان شکار فرا می رسید، صدای timbre را دوباره پس بگیرد
[ترجمه گوگل]او تنها زمانی می تواند لام زده شود که زمان لارنژیت برای تیراندازی باشد

14. There is an urge to recapture the missing person in some way by hanging on to memories, and treasures.
[ترجمه ترگمان]یک میل وجود دارد که فرد گم شده را به طریقی به خاطر سپردن به خاطرات و treasures دوباره به دست بیاورم
[ترجمه گوگل]تمایل به دست کشیدن از دست رفته به نوعی توسط آویزان به خاطرات، و گنجینه وجود دارد

The Russians recaptured Smolensk from the Germans.

روس‌ها اسمولنسک را از آلمان‌ها پس گرفتند.


to recapture a particular feeling

احساس ویژه‌ای را در خاطر زنده‌کردن


the recapture of Khoramshahr

بازپسگیری خرمشهر


پیشنهاد کاربران

رزرو بلیط یک مسافر که قادر به رزرو یک پرواز خاص یا مجموعه ای از پروازها با یک شرکت هواپیمایی در پروازهای جایگزین با خطوط هوایی مشابه نیست.

پس گرفتن - بازیابی کردن - بازیابی

باز پس گیری


کلمات دیگر: